«نه فرشته، نه قدیس» رمانی از ایوان کلیما (-۱۹۳۱) نویسنده مشهور اهل کشور چک است که در سال ۱۹۴۱ نازیها او را با پدر و مادر و برادرش به اردوگاه فرستادند. در چهاردهسالگی از اردوگاه آزاد شد. در لندن وقتی شنید تانکهای روسی وارد چکسلواکی شدهاند به وطن بازگشت ولی بیست سال مغضوب دستگاه حاکم شد و در تمام این مدت نگذاشتند چیزی از او منتشر شود. تا پیش از ۱۹۸۹ مقالهها و نوشتههایش را مخفیانه و زیرزمینی در دسترس خوانندگانش قرار میداد. اکنون او بیشتر در کشورهای انگلستان و فرانسه زندگی میکند. ایوان کلیما در این کتاب ما را به قلب پراگ میبرد، جایی که در آن عدهای از جوانان در خرابهها و بیغولهها مواد مخدر مصرف میکردند. کریستینا، شخصیت اصلی داستان، زنی است که از همسرش جدا شده و در دههٔ چهل زندگیاش به سر میبرد. او مادر دختری است پانزدهساله و سرکش به نام یانا. کریستینا کمکم به مرد جوانی دل میبندد که پانزده سال از خودش کوچکتر است؛ ولی نگرانیهایی شادیاش را کدر و مخدوش کرده است: یانا مدرسه را ترک کرده و به احتمال بسیار مواد مخدر سنگین مصرف میکند. در همین روزهاست که مادر کریستینا چمدانی پر از نامههای خصوصی پدر را که فوت شده به او میدهد. پدر مردی مستبد بوده و کریستینا از رفتار زورگویانه و آرمانهای استالینیستی او دل خوشی نداشته است. نه فرشته، نه قدیس کتابی است جذاب و گیرا که نشاندهندهٔ حساسیت و درک عمیق کلیما از تاریخ است، با تودهٔ مردم که همواره گرفتار درد و رنجاند همدردی میکند و به شکنندگی و انعطافپذیری حیات بشری توجه و وقوف دارد. کلیما نیز مانند آنتون چخوف نویسندهای است که نشان میدهد در همین زندگی عادی و معمولی چه شگفتیها نهفته است.
جولین بارنز کتاب آرتور و جورج را بر اساس داستانی واقعی نوشته است. زندگی دو مرد که در اواخر قرن نوزدهم در انگلیس به هم گره میخورد. سر آرتور کانن دویل که خالق یکی از مشهورترین کارآگاهان دنیای ادبیات جهان یعنی شرلوک هولمز است و جورج ادلاجی (ایدلجی) که وکیل میشود. او پسر کشیش است و اصالتش به زرتشتیان هند برمیگردد. زندگی آن دو به دلیل یک بیعدالتی بزرگ بهم گره میخورد و نقدی هم بر ناکارآمدی نظام قضایی انگلیس میکند. جولین بارنز در این داستان مرز بین خیال و واقعیت را در هم میشکند تا ذهن را به سمت پرسشهایی ببرد که همه به آن فکر میکنند. بیعدالتیهایی که میتواند زندگیها را دگرگون کند. عشقهایی که سرانجامی ندارند و هزاران چیز دیگر که در تمام زندگیها و افکار نقش دارند.
ماگدا سابو در خیابان کاتالین روابط انسانی را در تصویری بزرگ روایت میکند و سرنوشت سه خانواده را، که زمانی در خیابان کاتالین در شهر بوداپست همسایههای دیواربهدیوار هم بودند، در طول سه دهۀ متلاطم تاریخی به تصویر میکشد.
رژیس دبره یکی از عناصر مهم ترویج خط و سیاق انقلاب کوبا در جنبش چپ جهان سوم و اروپا بود. با رجال جنبش های چریکی و در صدر همه، خود فیدل کاستروی محبوب، دمخور بود و آوازه اش در سال ۱۹۶۷ با کتاب انقلاب در انقلاب جهانی شد و این نویسندهٔ بیست و پنج سالهٔ فرانسوی را وارد جرگهٔ نویسندگان و روشنفکران اروپا کرد. فعالیت های او تا مرگ چه گوارا و دستگیری خود او در بولیوی ادامه داشت. انقلاب در انقلاب در هاوانا چاپ و منتشر شد و به صورت مانیفستی برای «راه چه گوارا» و کاستروئیسم درآمد. رژیس دبره در عنصر نامطلوب تمام گفت و شنودها و نوشته های پراکنده و اشارات جسته گریخته در محافل خصوصی را یکجا گرد آورده است و به شیوهٔ بدیع خود، بار دیگر آب در خوابگه مورچگان می ریزد. این آخرین نوشتهٔ دبره دربارهٔ «تجربهٔ لاتینی» و به قول خودش، آخرین اوراق پرونده است.
کارنامه خورش اثر نادرمیرزا قاجار، به گفتهٔ اعتمادالسلطنه «کتابی است در انواع اطعمه و الوان اغذیهٔ ایرانی و کیفیت طبخ و ترکیب و ترتیب هر یک از آشها و خورشها و هر گونه پختنیهای مردم این مملکت از اهالی حضاره و ایلات رَحاله... و به فارسی خالص برنگاشته.» ولی این اثر بدیع، تنها دستوری برای پخت غذا نیست بلکه فرهنگنامهای از آداب و رسوم، روابط اجتماعی و اصطلاحات عامهٔ مردم ایران است. این کتاب گرچه به طور عمده به مسائل آشپزی پرداخته اما بیگمان اثری تاریخی است، زیرا تاریخ فقط تاریخ سیاسی نیست. اغلب در تعریف تاریخ آن را به آگاهیها و اخبار گذشتگان محدود میکنیم و از تمام وقایع گذشته، تنها حیات سیاسی را تاریخ میشماریم. حال آنکه تاریخ، شالودهشناسی حیات اجتماعی و تمام آگاهیهایی است که اساس حیات کنونی را میسازند. اعتبار و ارزش وقایع تاریخی بهخاطر خود گذشته نیست، حوادث گذشته از آن روی اهمیت دارند که تبار و ریشههای زندگی جاری انسان را نشان میدهند و گذشته نیز فارغ از اکنون اصالتی ندارد. به بیان دیگر، به باور ما تعریف تاریخ با تاریخپژوهی که بازنویسی سرگذشت پیشینیان است و علمالاخبار که به نقل روایتهای گذشتگان میپردازد، به هم آمیخته است و از ترکیب ناهمگون این مفاهیم چنین برمیآید که تاریخ به معنای گذشتهشناسی است و گذشته تمام حیات اجتماعی را در بر میگیرد نه صرفاً حوادث سیاسی. بنابراین در صورتی که تاریخ را به گذشتهٔ سیاسی محدود نسازیم و آن را همهٔ زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گذشته بدانیم، میتوانیم بگوییم که آثار تاریخی، تمام نوشتههایی به شمار میروند که حاوی اطلاعات و تصویری کامل از گذشتهاند، نه لزوماً سرگذشت شاهان و بزرگان یا سلسلهنگاری. این کتاب شامل اتفاقات اجتماعی و حوادث غیر سیاسی زمان نویسنده هم میشود.
کتاب فقط یک داستان، رمانی نوشته ی جولین بارنز است که نخستین بار در سال 2018 وارد بازار نشر شد. در تابستانی در دهه ی 1960، در یکی مناطق جنوبی شهر لندن، پسری نوزده ساله به نام پال از دانشگاه به خانه می آید و با اصرار و تأکید مادرش در رابطه با پیوستن به باشگاه تنیس مواجه می شود. پال در باشگاه با سوزان مکلیود هم تیمی می شود که زنی چهل و هشت ساله، با اعتماد به نفس، باهوش، متأهل و دارای دو دختر نوجوان است. سوزان بسیار خونگرم است و خیلی سریع با پال ارتباطی صمیمی برقرار می کند. این دو شخصیت خیلی زود عاشق یکدیگر می شوند و با هم خانه ای در لندن می گیرند. چند دهه بعد، پال به گذشته نگاهی می اندازد و به یاد می آورد که آن ها چگونه عاشق هم شدند و چگونه همه چیز به تدریج از هم پاشید. همزمان با این که پال، تنها داستان ذهنش را از نقطه نظراتی مختلف مرور می کند، با تناقضات و لغزش های حافظه ی خود مواجه می شود.
این جهان گذرا خُردترین کتاب در زمینۀ تاریخ کلان است، کتابی که داستان عالم و آدم را در کمترین صفحات ممکن نقل میکند. از پیدایش ستارگان و نخستین موجودات زنده تا شکلگیری مرحلهبهمرحلۀ تمدن بشری، از تکوین شهرها و امپراتوریها تا ظهور نظام سرمایهداری و شبکۀ جهانی اینترنت. دیوید کریسچن، نویسندۀ کتاب، همۀ این پدیدههای پراکنده را، بهنحوی وحدتیافته، در قالب یک کتاب راهنمای موجز، قابلفهم و برانگیزنده گردآورده است. یک مورخ بزرگ قادر است به نحوی تجربی پیوندهای موجود میان نخستین انسان هوشمند و نسخۀ امروزی آن انسان را روشن سازد و یک قصهگوی بزرگ قادر است از پیوندهای پیشگفته تصویری زنده و جاندار به دست دهد. دیوید کریسچن، و به تبع آن کتاب حاضر، هر دو ویژگی را یکجا در خود دارد. کتاب در اصل داستان یک سفر است، شرحی دلکش از مسیری طولانی و پرفرازونشیب که آدمی از عصر غذاجوییِ اولیه تا عصر مدرن امروزی پیموده است.
«پییر و لوسی» رمانی از رومن رولان (۱۹۴۴-۱۸۶۶) نویسنده فرانسوی است. نویسندهای که مدال گوته را از دولت نازی نپذیرفت. این نویسنده فرانسوی با آثار پرشمار و پرارزش، صاحب نثری درخشان است که تا به امروز همچنان تابناک باقیست. رومن رولان متولد ۲۶ ژانویه ۱۸۶۶ در شهر کلامسی (Clamecy) از ایالت بورگونی فرانسه است. از خانوادهای بورژوا و مرفه بود و توانست در پاریس و رم به تحصیلات عالیه دست یابد و پس از تدریس در دانشگاههای معتبری چون سوربُن و اِکول نورمال، از سال ۱۹۱۲ تمام وقت به نویسندگی پرداخت. این کتاب، اثری کمتر شناختهشده از این نویسنده است که نثر زیبایی دارد و تمام باورهای رولان را که مهمترینشان عقاید ضد جنگ بود در قالب یک رمان عاشقانه مطرح میکند. «پییر» در این رمان یک هملت مدرن و امروزی است؛ افسرده، ناامید و سرخورده از جهانی که در آن زندگی میکند. در حقیقت او جوان ۱۸ ساله بورژوایی است که در دوران جنگ جهانی اول به خدمت سربازی فراخوانده شده است. رمان زیبای «پییر و لوسی» داستان عشق پرشور و پاک دو دلداده جوان است که در آن آرمانهای شفقت، صلح طلبی و انسان دوستی نویسنده مشهور و برنده جایزه نوبل، رومن رولان، و آرزوی او در داشتن جهانی عاری از خشونت، تجلی مییابد. بخشی از کتاب: در هر نوجوان شانزده تا هجده ساله اندکی از روح هملت یافت میشود. از او نخواهید که جنگ را درک کند! (این باشد بر شما مردان روزگارْدیده!) برای او همین بس که زندگی را درک کند و بتواند خشم خود را از وجود آن فرو خورَد. معمولاً او خود را در رؤیا و هنر مدفون میکند تا زمانی فرا رسد که به این زیست جدید خو گرفته باشد ـزمانی که نوزاد حشره گذارِ مرارتبار از کرمینگی به حشره بالدار را طی کرده باشد. و در این روزهای پر آشوبِ بهارِ بلوغ، او چه سخت نیازمند آرامش و تعمق است! اما آنها ــ آن نیروهای کور و حیوانی و کوبنده ــ در اعماق نقبش بهدنبالش میآیند، او را که هنوز در پوسته تازهاش ظریف و آسیبپذیر است مییابند و از تاریکی بیرون میکشند
میلان کوندرا، نویسنده ی اثر، در ابتدا قصد داشت نام این رمان را «عصر غزل گون» بگذارد. «عصر غزل گون» در نظر کوندرا، دوران جوانی است و رمان زندگی جای دیگری است را بیش از هر چیز دیگری می توان حماسه ی جوانی لقب داد؛ حماسه ای طعنه آمیز که با عزمی مثال زدنی، ارزش های تقدیس شده را هدف می گیرد: دوران کودکی، مادرانگی، انقلاب و حتی شعر و شاعری. مادر شخصیت اصلی داستان، از مهندسی جوان حامله می شود. مرد از او می خواهد که بچه را سقط کند اما او نمی پذیرد و در عوض، از پدر و مادرش می خواهد که مرد را به ازدواج با او مجبور کنند. مادر در خیالات خود تصور می کند که بچه اش شاعری خواهد شد که تولدی مانند آپولو داشته و اسمش را یارومیل می گذارد؛ نامی که در زبان چک، به اندازه ی نام آپولو، غیرمعمول و کم طرفدار است. یارومیل اما، هم به خاطر ثروت خانودگی و هم توجه بیش از حد مادرش، بچه ی لوسی بار می آید. علیرغم این که همه از یارومیل دوری می کنند، او با پسر سرایدار-که به یارومیل در کتک زدن و شکنجه کردن پسری دیگر کمک می کند-رابطه ی دوستانه ای شکل می دهد. این دوستی کودکانه، پیش درآمدی بر رابطه ی سال های آینده ی یارومیل با بهترین دوستش است.
در این کتاب، بیست و شش داستان کوتاه از نویسندگانی که در نوشتن این قالب ادبی شهرت دارند گرد آمده است. هر یک از این داستانها، تا حدود زیادی نمایانگر سبک و سیاق ویژۀ هر نویسنده است و از آنجا که بیشتر آنها از میان مجموعههای منتخب داستانهای کوتاه بهزبان بیگانه، انتخاب و ترجمه شدهاند، نمونههای تقریباً کاملی از شکلهای گوناگون داستان کوتاه در دو قرن اخیر به دست میدهند. شاید بتوان با مطالعۀ این داستانها که به ترتیب تاریخ زندگی نویسندگانشان آمدهاند، با سیر تکاملی و پیشرفت تاریخی و فنی داستان کوتاه از قرن نوزدهم تا به امروز آشنایی بهتر و بیشتری پیدا کرد.
دربارهٔ عشق و یازده داستان دیگر، دوازده داستان کوتاه از نویسنده شهیر روس، آنتون چخوف دارد. دوازده داستان این کتاب عبارتند از: پولینکا، حادثهای در زندگی یک پزشک، وروچکا، میخواهد بخوابد، خانهای با اتاق زیر شیروانی (داستان یک نقاش)، جانِ دلم، درباره عشق، یونیچ، لجن، «آنّا» به گردن، خانمی با سگ کوچک و عروس
در این کتاب داستان قهرمانها را خواهید خواند؛ داستانِ شرورها، پیروزیها، باختها، ورزشگاهها، پیراهنها، قهرمانیهای کسبشده و جامهای ربودهشده، مدیرانی که یا رؤیایی بودند (ژول ریمه) یا کثیف (تقریباً تمامی کسانی که بعدِ او آمدند). در این مسیر، پاسخ سؤالهایی را خواهید یافت، سؤالهایی آنقدر عمیق که کسی تا به حال فکر نکرده بپرسدشان: چه بلایی سر سگ گارینشا آمد؟ چرا پیتر بیردزلی سی سال یک مدل مو را حفظ کرد؟ اگر گلِ جف هرست مردود اعلام میشد، چه پیش میآمد؟ با روی کین در یک کاراوان زندگی کردن چقدر خوش میگذرد؟ بهعلاوهی دریچهای هیجانانگیز به آینده، به آنچه از فوتبالِ فردا باید توقع داشته باشیم. با دستگاههای سرگرمی شرکت امسترد و نیلبکهای چارلیتان چنین سطحی از لذت را تجربه نمیکردید.
وقتی مشغول تألیف کتاب داستان فوتبالیستها بودم، متوجه شدم آنقدر فوتبالیست با زندگی حرفهای و جذاب وجود دارد که فرصت برای پرداختن به تمام آنها در آن کتاب نیست. پس اینجا، با مجموعه کمیکی از افرادی که بخشی از فرهنگ فوتبال شدهاند به همراه آنهایی که کم و بیش از یاد رفتهاند،به آنها پرداختم.
ربکا سولنیت را میتوان کوچنشینی در سرزمین اندیشه نامید که بساطش را از صحراها و کوهستانها و جنگلها تا سرزمینهای هنر و سیاست و تاریخ فرهنگی بر دوش کشیده و عشق به رفتن در واژهواژهی نوشتههایش موج میزند. جستارهای سولنیت سفرهایی پرفرازونشیب در سرزمینهای دور و نزدیکِ درون و بیروناند؛ تأملاتی ژرف بر لحظهها و ماجراهای معناخیز زندگی برای گفتن و شنیدن قصههایی دربارهی تردید، باور، فقدان، خاطره، طلب و مکان؛ قصههایی برای گمشدن، گم کردن و یافتن خود؛ برای کشف خود و هستی با گذر از جهان.
نیم قرن پیش به ما میگفتند از خودتان، از دوروبر خودتان و از مادربزرگ-پدربزرگ خودتان شروع کنید و ما که نویسندهی جوانِ آن سالها بودیم را به دست حوادث بعدی میسپردند. ما اگر مادربزرگ-پدربزرگ داشتیم، چند مدتی به ایشان خیره میماندیم بلکه ایده از کلمات یا از خاطرات ایشان نمایان بشود. من کلاً فقط یک پدربزرگ داشتم که معمولاً در دسترس نبود. بنابراین این رهنمود مطلقاً به درد من نمیخورد. دوروبر هم چیزی نبود که ایده توش باشد، ایدهای که به من (نویسندهی جوان) انگیزهای برای نوشتن داستان بدهد. به طرز شگفتانگیزی آن سالها دوروبر ما خالی از ایده بود. خاصه که هنوز به سن عشق و سیاست نرسیده، میخواستم داستان بنویسم و وقتی ایدهای برای نوشتن نیست، چه انگیزهای برای نوشتن هست؟ اما شور و شوق کتبی کردن درونیات نامعلوم، دست از سر و سرنوشت آدمیزادی که میخواهد نویسنده شود برنمیدارد؛ از قطعات ادبی کوتاه و شعرگونه، نوشتن خاطرات یا کپی کردن داستانی که خوانده است، شروع میشود.
خانم فولکمان الگویی برای سبک زندگی متعالی انسان نبود؟ همیشه فقط از هنر و هنرمندها حرف میزد، میرفت نمایشگاه و موزه و کنسرت، بابت موضوعاتی مثل سبک و فضا در آثار هنری حرصوجوش میخورد، حتی وقتی که پولیور دِکُلتِه تنش بود، خب در مورد او مطمئناً این نمیتوانست نشانۀ اعتقاد به لذتِ صرف باشد، احتمالاً این نشانۀ نوعی وارستگی متعالی از تن و وسوسههایش بود، نشانهای که البته هانس هنوز نمیدانست چطور از آن تقدیر کند، چون هنوز درکش نمیکرد، چون فقط تن را میدید نه آزادی یا هر چیز دیگری که منظور بود. اگر هم خانم فولکمان به شوهرش خیانت میکرد ــ اصلاً اینجا «خیانت » کلمۀ درستی بود؟ حتماً شوهرش در جریان بود، حتماً این فقط طرز بیان عقبماندۀ آنه بود ــ ، موردِ خیانتش، یا به عبارت بهتر، موردِ جایگزینش آدمهای معمولی نبودند، بلکه مردهایی بودند با دلمشغولیهای ممتاز، که در نتیجه نمیتوانست صرفاً به خاطر خوشگذرانی باشد، بلکه به خاطر ایجاد احوالاتی متعالیتر بود که هنوز هانس آنها را درک نمیکرد.
شکست هژمونی نوشته ادوارد سعید متفکر فلسطینیالاصل مسیحی است. در این کتاب، چهار مقاله از ادوارد سعید دربارهی اسلام، انقلاب ایران، و تسخیر سفارت آمریکا در رسانههای آمریکایی میخوانید.
کتاب شهریار، اثری از نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، بیگمان پرخوانندهترین، بحثانگیزترین و بدنامترین اثر سیاسی همه زمانهاست. امروزه رزمآرایان، بازرگانان و سیاستمداران به "شهریار" همچون کتاب مقدس سیاست واقعگرایانه و به عنوان راهنمای نهایی برای به دست آوردن و حفظ قدرت در این جهان خطرناک مینگرند.
بیگانه نام رمانی از آلبر کامو است که در سال ۱۹۴۲ در انتشارات معروف گالیمار منتشر شد و متن آن از اصلیترین آثار فلسفهٔ ابسوردیسم بهشمار میآید. کامو در مقدمهای بر این رمان مینویسد: دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که گمان نمیکنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کردهام: «در جامعهٔ ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش میکند.» منظور این است که فقط بگویم قهرمان داستان از آن رو محکوم به اعدام شد که در بازی معهود مشارکت نداشت. در این معنی از جامعۀ خود بیگانه است و از متنْ برکنار؛ در پیرامون زندگی شخصی، تنها و در جستجوی لذتهای تن سرگردان. از این رو خوانندگان، او را خودباختهای یافتهاند دستخوش امواج.
دورانی که با ضربهی تلخ ترکههای تعلیم و تربیت در نظام سنتی آموزش آغاز میشود، با خواندن و نوشتن و پژوهش ادامه پیدا میکند، و سرانجام با تجربههایی مانند کار در مایکروسافت برای تأمین هزینههای اقامت در آمریکا و پس از آن، کار در دانشنامه، با طعمی آمیخته از تلخی و نارضایتی به پایان میرسد.