فرانکلین میتواند خیلی کارها را به تنهایی انجام دهد. اما خیلی شلخته است و نمیتواند وسایلش را در اتاقش پیدا کند، حتی شمشیرش که خیلی برایش مهم است. پدر و مادرش از این همه شلختگی کلافه شدهاند و از فرانکلین می خواهند که اتاقش را تمیز کند. ولی فرانکلین گوشش به این حرفها بدهکار نیست تا اینکه …
فرانکلین روز خوبی را نگذرانده بود و احساس میکرد دیگر کسی دوستش ندارد و کسی به او اهمیت نمیدهد. او تصمیم گرفت از خانه فرار کند و دوستان و مدرسه و خانهی جدیدی برای خودش پیدا کند. اما کمی از خانه دور نشده بود که …
کتاب آخرین خنده ی دو تا خفن نوشته مک بارنت می شود گفت به نوعی یک شوخی حماسی است. یک پارادوکس متناقض نما. از جمله پرفروش ترین کتابهای کودکان مک بارنت می توان به همین کتاب اشاره کرد. او در پورتلند ، اورگان زندگی می کند. در اولین روز بازگشت به مدرسه ، مدیر بارکین مایلز و نایلز را به دفتر خود فرا می خواند. در ابتدا ، این دو فکر می کنند که ... باید گفت که سریالی بنابر داستان اصلی این کتاب ساخته شده است که قدیمی تر ها از آن بسیار خاطره دارند. طعم شیرین شوخی های صریخ و جذاب را می توان با خواندن این کتاب چشید. از بهترین المانهای موجود در این داستان همین تصویر سازی های دلنشین و زیبای آن از روابط انسانی است که توجه هر خواننده ای را به خود جلب می کند. این کتاب توسط امیر حسین دانشور کیان به فارسی برگردانده شده و به واسطه همت نشر پرتقال روانه بازار کتاب شده است. گفتنی است در سال 1399 چاپ پنجم این کتاب منتشر شده است.
کتاب مصور حاضر یکی از پروفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز و برندۀ جایزۀ ویل آیزنر است که بر اساس خاطرات کودکی رینا تلگمایر و خاطرات او با خواهر کوچکش، برای نوجوانان نگاشته شده است.
کتاب دختری که ماه را نوشید، رمانی نوشته ی کلی بارن هیل است که نخستین بار در سال 2016 منتشر شد. مردم شهر هر سال، کودکی را به عنوان پیشکش به جادوگری تقدیم می کنند که در جنگل زندگی می کند. آن ها امید دارند که این قربانی باعث شود جادوگر کاری به کارشان نداشته باشد. اما زان، جادوگر درون جنگل، بسیار مهربان است. زان این بچه ها را از جنگل نجات می دهد، آن ها را به خانواده های خوش قلبی می بخشد که در آن سوی جنگل زندگی می کنند و در طول مسیر، گرسنگی آن ها را با نور ستاره ها رفع می کند. اما یک سال، زان به جای نور ستاره به بچه ای نور ماه می دهد؛ اتفاقی که باعث می گردد آن بچه از قدرت جادویی خارق العاده ای برخوردار شود. زان تصمیم می گیرد که این بچه را، که نامش را لونا گذاشته، مثل بچه ی خودش بزرگ کند. با نزدیک شدن به تولد سیزده سالگی لونا، قدرت های جادویی او با عواقبی بسیار خطرناک خود را نشان می دهند.