«ابووصال» نوشته محدثه علیجانزاده روشن(-۱۳۶۱) است. این کتاب روایت زندگی شهید مدافع حرم «محمدرضا دهقان امیری» و خاطراتی از او است. در بخشی از خاطره مادر شهید و دوست شهید میخوانیم: به ورزش پارکور علاقه داشت. هیجانش را در این ورزش خالی میکرد. گاهی در مدرسه، خیابان و پارک حرکاتی انجام میداد. اما مراقب بود. از ارتفاع نمیترسید و جسارتی مثالزدنی داشت. با دوستانش که تمرین میکرد، موفقتر از بقیه بود و گاهی کرکری که میخواندند، او برنده میشد. آمادگی جسمانیاش بسیار خوب بود و بدنی ورزیده داشت. (دوست شهید) دوره دبیرستان اوج ورزش پارکور او بود. یک سال در آنجا بنّایی داشتند و در فضای حیاط کیسههای گچ و سیمان و تپههای خاک و ماسه زیاد بود. به عنوان موانع استفاده میکرد و پارکور را تمرین میکرد. هر وقت به خانه میآمد هیکل و لباسش خاکی و کثیف بودند. (مادرشهید)
نویسنده کتاب هایی چون سربلند، عمار حلب و قصه دلبری در این اثر خود سعی دارد دست مخاطب را بگیرد و به صندوق شاه عباس برساند... او برای فرار از سوزن آجین، از وسط کوچه شش بادگیری، مخاطب را به یک عروسی لاکچری می رساند تا یک جشن تلخ را برایشان شیرین کند!به نقل از نویسنده هر زمانی که موضوعی به ذهنم می رسید یا به آن علاقه داشتم، داستان آن را می نوشتم. پنج داستان از داستان هایی که در چند سال اخیر نوشته بودم را انتخاب کردم و آن ها را در قالب کتابی مجزا منتشر کردم. نگارش کتاب «عروسی لاکچری» اینطور نبوده که به یکباره آن را بنویسم، این کتاب را طی سه الی چهار سال اخیر نوشته ام.
آقای توسلی به امام گفت که ایشان همان جوانی است که چند ماه قبل شعر مکه را سروده بود. بعد امام عمامه را از من گرفت و برسرم قرار داد. امام یک فشاری هم برآن وارد کردند که گوش هایم تا وسط داخل عمامه رفت. بعد با همان حالت گریه و اشکی که بر من غلبه کرده بود به ایشان عرض کردم که توصیه ای بفرمایید. با توجه به اینکه معمولا مرید از مراد دستور می گیرد، من نیز خواستم تا رهنمودی عرفانی از وی داشته باشم. امام پس از چند ثانیه مکث و تفکر سرشان را بلند کردند و با صدای عجیب و بسیار تاثیرگذاری که هنوز روی من تاثیرگذار است فرمودند: (این سوالی که شما کردید، شخصی نیز از امام باقر(ع) پرسید و من عین جواب امام باقر(ع) را برای شما می گویم. (من عمل بما علم علمه الله ما لم یعلم) کسی که به آنچه که می داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمی داند به او خواهد آموخت.)
کتاب «نامزد خوشگل من»، مجموعه خاطراتی متفاوت از دفاع مقدس و همچنین اتفاقات، خاطرات و حوادث بعد از جنگ نویسنده، می باشد. کتاب حاضر، دربردارنده خاطراتی است که مؤلف آنها را در ذهنش مرور کرده و هر کدام در قالب داستانی مجزا بیان شده است. این کتاب، مجموعه خاطراتی خاص از جنگ تحمیلی است که بیشتر آنها به صورت طنزگونه روایت شده است. کتاب حاضر دارای 28 داستان برگرفته از خاطرات و مرور وقایع اتفاق افتاده برای نویسنده بوده که به شکل هنرمندانه ای به قلم تحریر درآمده است.
شعر سهم عظیمی از این فرهنگ پرافتخار داشته و دارد و شناختن و شناساندن سرآمدان فرهنگ امروز ایران، کاری بجا و شایسته است. کتاب «حوالی روشن صدا» ماحصل پانزده ساعت گفتگوی نویسنده با حسین اسرافیلی؛ شاعری که در سالهای اخیر و به خصوص دههی شصت خوش درخشیده است، میباشد. شاعری که برای حضور در جلسات ابتدایی شکلگیری حوزه هنری و همراهی با جریان شعری برآمده از این حلقهی اثرگذار گفتنیهای معطر دارد که این حرفها و حدیثهای تلخ و شیرین را میتوانید در «حوالی روشن صدا» مطالعه کنید.
روایتی از زندگی و زمانه ی میرحسین موسوی در سال های 1320-1368 که نویسنده سعی کرده است بدون جانبداری و بر اساس مستندات، برگ هایی از تاریخ کشور که با زندگی آخرین نخست وزیر ایران گره خورده و با جنگ تحمیلی و بر حوادث بی شمار تلخ و شیرین دهه اول انقلاب عجین شده است را به رشته تحریر درآورد. کسی که درباره زندگی 37 ساله اش در سال های قبل از انقلاب مطالبی ناچیز وجود دارد و همین امر نویسنده را متعجب و تشویق می کند تا با مطالعه و تحقیق و پژوهشی 3 ساله، تمام تلاش خود را به کار بندد تا بتواند کتاب حاظر را به علاقمندان ارائه نماید.