« مرگ بالای درخت سیب » داستان روباهی است که با زیرکی مرگ را بالای درخت سیب به دام می اندازد تا عمر جاودان داشته باشد و تا ابد زنده بماند اما آیا این زندگی ابدی، برایش خوشبختی به همراه دارد؟ روباه خود را مالک درخت سیب جلوی لانه اش می داند و دلش نمی خواهد حیوان های دیگر از میوه های آن استفاده کنند. روباه پیر است اما هنوز زیرک است و چشم هایش تیز و پرقدرت اند. روباه، راسویی جادوگر را به دام می اندازد و راسو در ازای آزادی اش، به او قول می دهد یک آرزوی روباه را برآورده کند. روباه آرزو می کند هر کسی که از درخت سیب بالا برود به آن بچسبد و نتواند جدا شود. این جادو را تنها روباه می تواند باطل کند. خبر به زودی همه جا می پیچد و دیگر کسی جرأت نزدیک شدن به درخت را ندارد. سال ها به خوشی و خرمی سپری می شوند تا روزی روباه با زیرکی کاری می کند که مرگ به درخت بچسبد تا از دستش رها شود. مرگ اسیر می شود و روباه در امان می ماند؛ اما این پایان ماجرا نیست…
مارکز همیشه با اولین جملات داستانهایش طوری خواننده را میخکوب میکند که تا پایان به سختی میتوان از خواندن دست کشید. این گیرایی در این مجموعه داستان تا پایان وجود دارد. به ویژه آنکه در پایان وقایعی همهٔ آنها را به هم پیوند میزند و از این رو این مجموعه را میتوان منسجم و بههمپیوسته دانست. معجزات نادری هم که از فرشته ظاهر شده بود، با یک نوع اختلال روانی همراه بود؛ مثل این معجزه که مرد نابینایی نور دیدگان خود را بازنیافت ولی در عوض سه دندان جدید درآورد، یا افلیجی که موفق نشد راه برود ولی نزدیک بود در لاتاری برنده شود یا آن جذامی که از زخمهایش گل آفتابگردان رویید. آن معجزههای تسلیبخش، که به نظر تفریحاتی برای وقتگذرانی میرسیدند، آبروی فرشته را برده بود و نمــایــش زنــی که تبدیــل بــه عنـکبــوت شــده بــود، یکبــاره ارزش او را از بین برد.
هدی برکت نویسنده لبنانی برای رمان "پست شبانه" برنده جایزه بین المللی بوکر برای داستان عربی شده است. این جایزه که در سال 2007 در ابوظبی اهدا شد ، توسط بنیاد جایزه بوکر در لندن پشتیبانی می شود و توسط اداره فرهنگ و جهانگردی ابوظبی تأمین می شود. هدی برکت در بیروت متولد شد ، در پاریس زندگی می کند و چندین رمان از جمله "سنگ خنده" و "استاد من و معشوق من" را منتشر کرده است. "پست شبانه" ششمین رمان او است و به فرانسه ترجمه شده است. به گفته ناشر Actes Sud ، این رمان شامل یک سری نامه های افراد است که "با بدبختی اجتماعی روبرو هستند." برکات در شهر بشریه ، مسیحی مارونی ، لبنان ، بزرگ شد و در آنجا زندگی کرد تا زمانی که به بیروت رفت. برکت در رشته ادبیات فرانسه در دانشگاه لبنان تحصیل کرد ، که در 1975 از آنجا فارغ التحصیل شد. در 1975 و 1976 وی در پاریس زندگی می کرد و در آنجا تز دکترای خود را کار می کرد ، اما تصمیم گرفت که هنگام جنگ داخلی لبنان به خانه بازگردد. در این دوره وی به عنوان معلم ، مترجم و روزنامه نگار کار کرد. وی با شاعر محمد العبدالله (به عربی: محمد العبدالله) که در روزهای دانشکده ملاقات کرده بود ازدواج کرد. برکت در این دوره از جنگ همه آثار خود را منتشر کرد. در سال 1985 او اولین قطعه خود را منتشر کرد ، مجموعه ای از داستان های کوتاه به نام Za'irat ("بازدید کنندگان زن"). او در سال 1989 به پاریس بازگشت و از آن زمان در آنجا زندگی می کند. وی در آنجا مجموعه ای از نوشته های مهم را منتشر کرد از جمله هاجرالدهیک (سنگ خنده ، 1990) و اهل الحوا (مردم عشق ، 1993).
نویسنده کتاب هایی چون سربلند، عمار حلب و قصه دلبری در این اثر خود سعی دارد دست مخاطب را بگیرد و به صندوق شاه عباس برساند... او برای فرار از سوزن آجین، از وسط کوچه شش بادگیری، مخاطب را به یک عروسی لاکچری می رساند تا یک جشن تلخ را برایشان شیرین کند!به نقل از نویسنده هر زمانی که موضوعی به ذهنم می رسید یا به آن علاقه داشتم، داستان آن را می نوشتم. پنج داستان از داستان هایی که در چند سال اخیر نوشته بودم را انتخاب کردم و آن ها را در قالب کتابی مجزا منتشر کردم. نگارش کتاب «عروسی لاکچری» اینطور نبوده که به یکباره آن را بنویسم، این کتاب را طی سه الی چهار سال اخیر نوشته ام.
زندگی کوتاه کاترین منسفیلد مملو از ناکامی، سرخوردگی و درد و رنج بیماری بود، اما او وجود خود را یکسره وقف داستاننویسی کرد. داستانهای او بازتاب حالوهوای امپرسیونیستی زمانهاش هستند. او در این داستانها فضا را با رنگهایی لطیف بر کاغذ ترسیم میکند، آنگاه احساس را چون قطرههای رنگ بر آن میپاشد و به این ترتیب داستانی میآفریند که با ظرافت تمام از دل روزرمرگیها بیرون کشیده شده، داستانی از بهشتی گمشده به نام «زندگی». کاترین منسفیلد بزرگترین نمایندهی داستان کوتاه است که انگلستان تاکنون به جهان عرضه داشته… اگر او تنها ده سال بیشتر زنده میماند، نامش در تاریخ ادبیات در کنار جورج الیوت و شارلوت برونته قرار میگرفت.
لبخند غیر مجاز نوشته های طنز آمیز اسماعیل امینی نثرهای کتاب «لبخند طنزآمیز» در قالبهای مقاله، گفتگو، داستان کوتاه و حکایت نوشته شدهاند و بنا بر گفته مولف، محتوای آنها سیاسی و اجتماعی نیست بلکه درباره انسان و انسانیت نوشته شده است.همچنین در این اثر، خنداندن مخاطب محور نیست، بلکه به تعمق واداشتن خواننده هدف اصلی نویسنده است.