وقتی نسل ما بچه بود، کانادا برایش بیشتر از یک نوشابهی پرتقالی خوشمزه بود که با وقوع انقلاب دیگر پیدا نمیشد. ما کانادا را کمتر به عنوان یک کشور مهم و مستقل میشناختیم. من اما وضعیتم فرق میکرد. پدرم یک پسردایی داشت که چند سال قبل از به دنیا آمدن من رفته بود به مونترال و آنجا پزشک شده بود. من هیچوقت او را ندیدم اما هر از چند وقتی یک نامه توی حیاط خانهمان می افتاد که رویش یک تمبر زیبا بود. در ذهن من کانادا سرزمین تمبرهای زیبا بود. آن ها را از روی پاکت نامه میکندم و توی آلبوم تمبر میگذاشتم و میشد مایهی پز دادن به دوستان و هم کلاسها. من تنها کسی بودم که توی آلبوم تمبرم تمبرهای کانادایی داشتم. سالها گذشت و ما همپای تاریخ پیش آمدیم. انقلاب شد، جنگ شد، جنگ تمام شد و حالا وقت آن بود که جهان را بیشتر بشناسیم. کانادا آرام آرام در اطلاعات تاریخی و جغرافیایی ما وارد شد و آرام آرام مقصدی شد برای ایرانیانی که شرایط زندگی در کشورشان را بر نمیتافتند و به دنبال جایی برای یک زندگی جدید بودند. کانادا از اواسط دههی هفتاد برای خیلی از جوانهای آن دوره یک نقطهی خاص شد. نقطهای در دورترین جا از خانه که هم «دلتنگی» میآورد و هم در عین حال «امنیت». کانادا کشور جدیدی بود با قوانین خاص و با وجود سرمای زیادش که برای ایرانیها قابل تحمل نبود، میتوانست یک رفاه نسبی برای آن ها فراهم آورد...
روستایی نفرینشده را تصور کنید که سالهاست هیچ دختری در آن به دنیا نیامده. قمر، قهرمان کتابِ سفر به سرزمینهای غریب، سفرش را از همان روستای عجیب آغاز میکند. دستنوشتههای قمر در خانهای قدیمی و متروک کنار دریا پیدا میشود، یادداشتهای دختری که دلدادهی سفر است و هر بار، به فراخور موقعیتی که در آن گرفتار شده، به اعماق زندگی میرود. قمر در گذر از خوشیها و رنجهای این سفرها جهان آدمهای دور و اطرافش را بهتر میشناسد. سفر به سرزمینهای غریب یک فانتزی شرقی شبیه قصههای سندباد و علیباباست؛ کتابی که خوانندگانش را به سرزمینهای ناشناختهی جهان عرب میبرد. این کتاب برندهی جایزهی اتصالات، مهمترین جایزهی ادبیات کودک و نوجوان جهان عرب، شده و روح تازهای را به ادبیات خیالپردازانهی شرقی میدمد. نشر اطراف در چهارچوب قانون بینالمللی حق انحصاری نشر اثر (کپیرایت) و پس از مکاتبات و مراودات گسترده با نویسنده و ناشر عربی کتاب (مؤسسة تامر للتعليم المجتمعي) امتیاز انحصاری انتشار ترجمهی فارسی این کتاب را دریافت کرده است.
همه ی ویژگی های شخصیت جذاب و وقایع زندگی پر شور و سودای کافکا در یادداشت های روزانه ای که از او بر جای مانده بازتاب یافته است . او در این یادداشت ها که بخش اصلی زندگی اش از 1910 تا 1923 را در بر می گیرد ، بسیاری از اندیشه های ادبی، قطعات کوتاه نمایشی ، رویاها و کابوس ها آغاز یا بخش هایی از داستان ها و رمان هایش را آورده و حوادث کوچک و بزرگ زندگی اش را گاه با طنزی سبکبارانه گاه با شرحی دقیق و تکان دهنده به ثبت رسانده است . آن چه بیش از هر چیز در این یادداشت ها به چشم می خورد حساسیت عمیق او در مشاهده ی زندگی و شرح شگفت انگیز لحظه های زود گذری است که جز برای نویسنده ای توانمند دست نیافتنی می نماید . خود او در یکی از یادداشت هایش گفته است :«آن چه نوشته نشده است جلوی چشم های آدم جولان می دهد » و این یادداشت ها نشان می دهد که او هر آن چه را که جلوی چشمش می آمد یا از سرش می گذشت با چه ظرافت و پشتکار کم نظیری روی کاغذ آورده است.
نبرد من آدولف هیتلر ترجمه: مهدی افشار نبردمن یک اتوبیوگرافی و مانیفست سیاسی است که آدولف هیتلر، رهبر آلمان نازی (رایش سوم)، زمانی که در زندان لندربرگ بود جلد اول آن را نوشت که درواقع هیتلر جملات را به منشی خود میگفت و او مینوشتد. اندکی پس از آزادی از زندان بخش دوم کتاب را نوشت که بعدها به کتاب مقدس حکومت نازی تبدیل شد و به هر بهانهای بین مردم پخش میشد بهطوری که تا سال ۱۹۴۳ بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتاب در آلمان پخش شده بود. از سال ۱۹۴۵ چاپ این کتاب ممنوع شد و درحال حاضر تنها کتابی است که چاپ آن در آلمان ممنوع است.
در این کتاب، نویسنده؛ منصور ضابطیان، سعی کرده است یک نگاه شخصی و تجربی به شهر استانبول داشته باشد. درباره حال و هوای مردمش بنویسد و بیش از هر چیز، خواننده ایرانی را که به استانبول سفر می کند، با زوایای دیگری از این شهر آشنا کند و او را به جاهایی ببرد که بیشتر جنبه های فرهنگی شهر را نشانه رفته است. شوربختانه سفر اغلب ایرانی ها به استانبول در دایره ای متشکل از مراکز خرید، تفرجگاه های شبانه، کشتی های تفریحی و کنسرت های آن چنانی محصور شده است و بیشتر مسافرانی که در شرایط بد اقتصادی با زحمت سفری چند روزه را به این شهر سامان می دهند، فرصتی برای آشنایی با فرهنگ، تاریخ و حال و هوای اجتماعی این شهر پیدا نمی کنند. در استانبول می توان در هر پرسه زنی نیمروزه به اندازه یک کلاس تاریخ و علوم اجتماعی چیز دید و چیز یاد گرفت و... استامبولی، سفرنامهای منحصر به فرد از منصور ضابطیان است که به زندگی، فرهنگ و روح جاری استانبول میپردازد. این این کتاب با نگاهی به گوشه و کنار شهر و تماشای چیزهایی که ممکن است از چشمان گردشگران عادی پنهان بمانند؛ از تاریخ و قصههای محلی گرفته تا راز و رمز طعمها و مزههای معروف ترکیه به شما میدهد.
فرق کتاب مستطاب آشپزی با دیگر کتاب های آشپزی این است که «کتاب» است و نویسنده اش «نویسنده» است! نجف دریابندری آشپزی نیست که کتاب می نویسد، نویسنده ای است که آشپزی می کند. نجف دریابندری در مقدمه ی کتاب مستطابش آشپزی را از مقوله ی فرهنگ می داند و از دریچه ی فرهنگ به آشپزخانه و سفره نگاه می کند و همین نگاه است که باعث می شود کتاب مستطاب چیزی باشد ورای همه ی «کتاب های آشپزی» که دیده ایم و شنیده ایم.