«پس از بیست سال» رمان تاریخی مذهبی با محوریت جریانات به خلافت رسیدن امام علی(ع) تا قیام عاشورا است. اتفاقات جنگ صفین، اشاره به یاران امام علی(ع) از جمله ابوذر و در کنار این مستندات تاریخی، تاروپودی از ماجرایی عاشقانه روایت داستان را دلپذیرتر میسازد.
سَدا: آوازی را گویند که در کوه و گنبد و حمام و امثال آن پیچد و معرب آن صداست. و این رمان پر از صداهای مختلف است. گویی آن را میشنوید. پری رضوی در این کتاب داستان زندگی زوجی را نوشته است که در آستانه میانسالی هستند اما ازدواج و بچهدار شدنشان به خواسته و اراده خودشان نبوده و رضایت قلبی نداشتند. در این میان با زن داستان که سنتی است و درگیر خرافات و کلیشهها، همراه میشویم و پا به زندگی او میگذاریم. زندگی که رنجهای مخصوص خود را دارد. در این کتاب روایتی را میخوانیم از زنی که به راحتی میتوانیم او را بشناسیم، گویی سالهاست با او زندگی کردیم. همراه با او و داستانهایی که از زندگیاش تعریف میکند به حال و روزش فکر میکنیم و با او همذات پنداری میکنیم.
کتاب شهربانو نوشته مریم قربان زاده، برشهایی است از 20 سال زندگی یک مادر 80 ساله که از همهی سالهای جوانیاش، همین برشها را غنیمت نگه داشته تا برای امثال ما بگوید. همه چیز در نهایت سادگی روی کاغذ آمده است. نوشتن برای مریم قربان زاده اصلا کار راحتی نبود. برای مادرجان هم گفتناش اصلا راحت نبود. بارها در حین مرور خاطراتاش بیحال میشد و کارش به سرم قندی، نمکی میرسید. حالا روبهروی شما، خلاصه بیست سال از زندگی یک مادر است.
رویای فالاچی داستان دو دانشجوی ارتباطات به اسم هاله و مسعود است که سعی میکنند در دنیای ارتباطات و فضای مجازی خودشان را پیدا کنند. چون در این فضا، زمان و مکان را از دست میدهند و به نوعی گم گشتگی دچار میشوند و این گسست ترسی برایشان به همراه دارد و آنها را دچار یک سری چالشها و درگیریها میکند. چالشهایی که آنها را درباره بدیهیترین مسائل به تردید میاندازد. هاله و مسعود در این داستان، نماینده نسلی هستند که افرادی مثل استاد و پدر آنها را راهنمایی نمیکنند بلکه کنترل میکنند و آنها بدون اینکه خودشان متوجه شوند، مانند یک مهره حرکت داده میشوند.
وضعیت بیعاری داستانی پر افت وخیز و پرماجراست. روایتی چند بعدی از عشق، جنگ، جغرافیای جنوب ایران، فرهنگ و رسوم مندائیان ساکن جنوب ایران و از همه مهمتر دینشناسی صابئین مندائی. «حلیمه» دختر مسلمانی که زندگی پر فراز و نشیبی داشته به روایت داستانش مینشیند. تعریف میکند از دل باختنش به رام، پسر یکی از بزرگان آیین مندایی که چشم همه به اوست تا جهان را پر از خیر و برکت کند. داستان از زبان سیزده راوی روایت میشود و همگی در طول هم ماجرای کلی رمان را پیش میبرند.