جنگ معشوق همه ی مرد های واقعی عالم بود. حسادت کاری از پیش نمی برد. به سرشان می زد و آن وقت برای پابند کردنشان در خانه باید هزار جور ترفند زد. مرد ها هم همیشه عاشقش می شدند و کم تر به این فکر می افتادند که تکلیف زن در خانه با پسری که مدام گریه می کند چه خواهد شد.
درخت کوچولو پس از مرگ پدرش به مرور یاد میگیرد که چطور از پس احساسات خود برآید و به زندگی عادی برگردد. کودکان تجربیات محدودی دارند و مرگ یک عزیز تاثیرات عمیق و دراز مدتی در زندگی آن ها میگذارد. این کتاب راهنمایی بی نظیر برای والدینی است که میخواهند به کودک سوگوار خود کمک کنند. جولیا کوک با نگرش تجربه و آگاهی خود توانسته این واقعیت را در قالب یک داستان بیان کند.
«یادگاران» عنوان کتاب هایی است که بنا دارد تصویرهایی از سال های جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شده، برای آن ها که آن سال ها را ندیده اند نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتا بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعه ها و بازگفته ها. خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن مردها بوده اند و آن واقعه ها رخ داده اند؛ نه در سال ها و جاهای دور، در همین نزدیکی. کتاب حاضر که جلد بیست و دوم از مجموعه «یادگاران» می باشد، مشتمل بر خاطراتی از شهید مصطفی احمدی روشن است.
حسن باقری وقتی که آمد کسی فکر نمی کرد طفل ضعیف امروز روزگار فردا را از آن خود خواهد کرد. تجزیه و تحلیلش از همه چیز جامع بود. خوب گوش می کرد، می خواند و می نوشت؛ و حرف آخر را می زد. کتاب حاضر که جلد چهارم از مجموعه «یادگاران» می باشد، مشتمل بر خاطراتی از شهید حسن باقری است.
فرانکلین میتواند خیلی کارها را به تنهایی انجام دهد. اما خیلی شلخته است و نمیتواند وسایلش را در اتاقش پیدا کند، حتی شمشیرش که خیلی برایش مهم است. پدر و مادرش از این همه شلختگی کلافه شدهاند و از فرانکلین می خواهند که اتاقش را تمیز کند. ولی فرانکلین گوشش به این حرفها بدهکار نیست تا اینکه …
فرانکلین روز خوبی را نگذرانده بود و احساس میکرد دیگر کسی دوستش ندارد و کسی به او اهمیت نمیدهد. او تصمیم گرفت از خانه فرار کند و دوستان و مدرسه و خانهی جدیدی برای خودش پیدا کند. اما کمی از خانه دور نشده بود که …
در کتاب « فرانکلین به بیمارستان می رود » فرانکلین گذراندن یک عمل جراحی و یک روز ماندن در بیمارستان را تجربه می کند. فرانکلین یک لاک پشت کوچک است. او گاهی سرما می خورد؛ گاهی هم بدنش زخمی می شود. او سالی یک بار برای معاینه کامل پیش پزشک می رود. اما فرانکلین تا به حال هیچ وقت به بیمارستان نرفته بود. یک روز وقتی فرانکلین مشغول توپ بازی با دوستش بود؛ ناگهان توپ به سینه او برخورد کرد. فرانکلین خیلی دردش آمد. درد سینه ی او تا شب ادامه پیدا کرد تا اینکه مامان به او گفت حتما باید دکتر او را معاینه کند. صبح روز بعد دکتر خرس به او گفت سینه او ترک برداشته است و باید یک بخیه روی آن بزنند تا درست رشد کند؛ بنابراین برای روز بعد، از بیمارستان برای فرانکلین وقت عمل گرفت. روز عمل فرارسید. پدر و مادر و دوستان فرانکلین به او می گفتند تو شجاعی اما فرانکلین در بیمارستان به دکتر خرس گفت که او واقعا شجاع نیست و خیلی می ترسد. دکتر در جواب به او گفت: همین که پذیرفتی به بیمارستان بیایی و این عمل را انجام دهی یعنی تو شجاعی!
تولد خرسی است و مادر خرسی از مادر فرانکلین میخواهد تا کادوی تولد خرسی را برایش پنهان کند چون نگران است که مبادا خرسی فضولی کند و بداند کادویش چیست. فرانکلین کنجکاو نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و یک کادوی زرد رنگ در کمد پیدا میکند و فکر میکند که کادوی تولد خرسی است. فرانکلین یواشکی کادو را نگاه میکند. آیا کار فرانکین درست است؟ آیا فرانکلین میتواند این راز را نگه دارد و به بقیه چیزی نگوید؟
کتاب آخرین خنده ی دو تا خفن نوشته مک بارنت می شود گفت به نوعی یک شوخی حماسی است. یک پارادوکس متناقض نما. از جمله پرفروش ترین کتابهای کودکان مک بارنت می توان به همین کتاب اشاره کرد. او در پورتلند ، اورگان زندگی می کند. در اولین روز بازگشت به مدرسه ، مدیر بارکین مایلز و نایلز را به دفتر خود فرا می خواند. در ابتدا ، این دو فکر می کنند که ... باید گفت که سریالی بنابر داستان اصلی این کتاب ساخته شده است که قدیمی تر ها از آن بسیار خاطره دارند. طعم شیرین شوخی های صریخ و جذاب را می توان با خواندن این کتاب چشید. از بهترین المانهای موجود در این داستان همین تصویر سازی های دلنشین و زیبای آن از روابط انسانی است که توجه هر خواننده ای را به خود جلب می کند. این کتاب توسط امیر حسین دانشور کیان به فارسی برگردانده شده و به واسطه همت نشر پرتقال روانه بازار کتاب شده است. گفتنی است در سال 1399 چاپ پنجم این کتاب منتشر شده است.
«آن تحریفِ شگفتآورِ واقعیتْ تاریخ بود؟» گواتمالا، 1954. کودتای نظامی کارلوس کاستیو آرماس با حمایت ایالات متحدهی آمریکا، دولت خاکوبو آربِنس را سرنگون میکند. در پس این اقدام، اتهامی دروغین نهفته بود که به صورت حقیقت جلوه داده شد و آیندهی آمریکای لاتین را دیگرگون ساخت: اینکه آربنس باعث ورود کمونیسم شوروی به قارهی آمریکا میشود. روزگار سخت داستان توطئههای بینالمللی و تضاد منافع درسالهای جنگ سرد است. «بهلحاظ ادبی برجسته و بهدور از پیشفرضهای ایدئولوژیک. روزگار سخت بهترین رمان ماریو بارگاس یوسا بعد از سور بز و گواهی بر اعتبار اوست.»
«آن تحریفِ شگفتآورِ واقعیتْ تاریخ بود؟» گواتمالا، 1954. کودتای نظامی کارلوس کاستیو آرماس با حمایت ایالات متحدهی آمریکا، دولت خاکوبو آربِنس را سرنگون میکند. در پس این اقدام، اتهامی دروغین نهفته بود که به صورت حقیقت جلوه داده شد و آیندهی آمریکای لاتین را دیگرگون ساخت: اینکه آربنس باعث ورود کمونیسم شوروی به قارهی آمریکا میشود. روزگار سخت داستان توطئههای بینالمللی و تضاد منافع درسالهای جنگ سرد است. «بهلحاظ ادبی برجسته و بهدور از پیشفرضهای ایدئولوژیک. روزگار سخت بهترین رمان ماریو بارگاس یوسا بعد از سور بز و گواهی بر اعتبار اوست.»
مارکز همیشه با اولین جملات داستانهایش طوری خواننده را میخکوب میکند که تا پایان به سختی میتوان از خواندن دست کشید. این گیرایی در این مجموعه داستان تا پایان وجود دارد. به ویژه آنکه در پایان وقایعی همهٔ آنها را به هم پیوند میزند و از این رو این مجموعه را میتوان منسجم و بههمپیوسته دانست. معجزات نادری هم که از فرشته ظاهر شده بود، با یک نوع اختلال روانی همراه بود؛ مثل این معجزه که مرد نابینایی نور دیدگان خود را بازنیافت ولی در عوض سه دندان جدید درآورد، یا افلیجی که موفق نشد راه برود ولی نزدیک بود در لاتاری برنده شود یا آن جذامی که از زخمهایش گل آفتابگردان رویید. آن معجزههای تسلیبخش، که به نظر تفریحاتی برای وقتگذرانی میرسیدند، آبروی فرشته را برده بود و نمــایــش زنــی که تبدیــل بــه عنـکبــوت شــده بــود، یکبــاره ارزش او را از بین برد.
هدی برکت نویسنده لبنانی برای رمان "پست شبانه" برنده جایزه بین المللی بوکر برای داستان عربی شده است. این جایزه که در سال 2007 در ابوظبی اهدا شد ، توسط بنیاد جایزه بوکر در لندن پشتیبانی می شود و توسط اداره فرهنگ و جهانگردی ابوظبی تأمین می شود. هدی برکت در بیروت متولد شد ، در پاریس زندگی می کند و چندین رمان از جمله "سنگ خنده" و "استاد من و معشوق من" را منتشر کرده است. "پست شبانه" ششمین رمان او است و به فرانسه ترجمه شده است. به گفته ناشر Actes Sud ، این رمان شامل یک سری نامه های افراد است که "با بدبختی اجتماعی روبرو هستند." برکات در شهر بشریه ، مسیحی مارونی ، لبنان ، بزرگ شد و در آنجا زندگی کرد تا زمانی که به بیروت رفت. برکت در رشته ادبیات فرانسه در دانشگاه لبنان تحصیل کرد ، که در 1975 از آنجا فارغ التحصیل شد. در 1975 و 1976 وی در پاریس زندگی می کرد و در آنجا تز دکترای خود را کار می کرد ، اما تصمیم گرفت که هنگام جنگ داخلی لبنان به خانه بازگردد. در این دوره وی به عنوان معلم ، مترجم و روزنامه نگار کار کرد. وی با شاعر محمد العبدالله (به عربی: محمد العبدالله) که در روزهای دانشکده ملاقات کرده بود ازدواج کرد. برکت در این دوره از جنگ همه آثار خود را منتشر کرد. در سال 1985 او اولین قطعه خود را منتشر کرد ، مجموعه ای از داستان های کوتاه به نام Za'irat ("بازدید کنندگان زن"). او در سال 1989 به پاریس بازگشت و از آن زمان در آنجا زندگی می کند. وی در آنجا مجموعه ای از نوشته های مهم را منتشر کرد از جمله هاجرالدهیک (سنگ خنده ، 1990) و اهل الحوا (مردم عشق ، 1993).
لردی از کشور انگلستان به سرزمین خیالی «ایکاری»، که توانسته است با همیاری گروهی یک مدینه فاضله سوسیالیستی را با موفقیت پایه گذاری و توسعه بخشد، سفر می کند، و طی اقامتش در این کشور با نظام سیاسی (مجلسها، قوه مجریه، مطبوعات) اقتصادی (مسکن، کشاورزی، صنعت و …) و نظم اجتماعی (خانواده، آموزش، بهداشت، شهرسازی و …) این کشور آشنا می شود و آن را بی عیب و نقص می یابد. برای جذابیت بیشتر داستان، نویسنده عاشق شدن این مسافر را به یک دوشیزه ایکاریایی، چاشنی قصه می کند
مرد کشاورز به بیرون نگاه می کند. حواسش به صداهایی است که آرامش مزرعه را بر می آشوبند؛ صداهایی گوش خراش از دوردست. دست هایش را آرام مشت کرد. دوباره غرق شد در افکارش. در گذشته. در چیزهایی که حالا او را به یک ماشین تبدیل کرده بود؛ قطعه ای از یک دستگاه بدون هوشیاری. « سینان جونز » حالت رویایی و ابهام ویژه ای به واژه ها، تصاویر و به طور کلی زبان داستان می دهد و خواننده به امید بارقه ای از نور روایت را دنبال می کند تا به جایی برسد که بتواند، حتی اگر شده برای لحظه ای، این سرزمین تیره و تار را در پرتوی آن نور تجربه کند. اما آن جرقه نهایی مانند تابش نور چراغ قوه هایی در دل تاریکی است که او را میخکوب کرده و اجازه هرگونه حرکت واکنشی را از او می گیرد...
این کتاب در سال ۱۳۵۶ توسط محمد قاضی ترجمه و منتشر شد. در میهن راوی حکومتی استبدادی در روی کار است، و دیکتاتور تمام مخالفان خود را یا از بین برده یا به زندان انداخته است. از جملهی این مخالفان مردی چهل و سه ساله دانشمند و باستان شناس که محکوم به کار اجباری بوده و پنج سال از عمرش را در زندان گذارنده است. داستان از لحظهای آغاز می شود که مرد هنگام جا به جایی به زندانی دیگر از یک لحظه غفلت نگهبان خود استفاده می کند و در می رود، بقیهی داستان شرح پراضطراب و پر تب و تاب تعقیب و گریز زندانی و سگ نگهبان است.
کتاب دیوانگی داستانی از اوراسیو کاستیانوس مویا با ترجمه حسین ترکمننژاد است. این رمان داستان مردی است از دریچه بیمارگونه ذهنش، نگاهی بر جنایتهای ارتش گواتمالا میاندازد.