علی حقیقتی بر گونه ی اساطیر نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران انتشارات: سپیده باوران علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نو اندیش دینی است. علی حقیقتی بر گونۀ اساطیر، حاصل سخنرانی دکتر علی شریعتی است که در دو شب متوالی در ۱۵ و ۱۶ اسفند ۱۳۴۷ در حسینیه ارشاد ایراد شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «علی، ربالنوع انواع گوناگون عظمتها، قداستها و زیباییهایی است از آنگونه که بشر همواره دغدغه داشتن و پرستیدنش را داشته و هرگز ندیده و معتقد شدهبوده که ممکن نیست بر روی خاک ببیند و ممکن نیست در کالبد یک انسان در این حد تحقق پیدا کند و ناچار، میساخته. اما علی، همان نیازی که پرومته در اساطیر، روح انسان را از فداکاری اشباع میکرده و دموستنس از عظمت و قدرت و پاکی و صداقت سخن، و ونوس یا فوتوشیشی از عظمت و از زیبایی روح یا خدایان و مظاهر ربالنوعهای دیگر از شکستناپذیری، از بیباکی و از فداکاری یا خدایان دیگر از تحمل سختی و رنج برای دیگران به خاطر پاکی، و خدایان دیگر از نهایت رقت و عظمت محبت و برکت روح برای دیگران، همه را در یک ربالنوع جمع کرده. علی نیازهایی که در طول تاریخ انسانها را به خلق نمونههای خیالی، به خلق الههها و ربالنوعهای فرضی میکشانده، در تاریخ عینی اشباع میکند. این ربالنوعها به انسان نشان میدادند که هر احساسی و هر استعداد انسانی تا این حد میتواند رشد کند و انسانهایی که تا آن حد هیچکدامشان نمیتوانستند رشد کنند، این را به عنوان یک سرمشق، یک چیزی که باید به آن برسیم، یک عظمت و درجهای که نمونه زندگی ما و وجهه نظر ما و مسیر حیات و تکامل ما باید باشد به ما نشان میدادند.»
تشیع علوی و تشیع صفوی نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران موضوع کتاب حاضر، شرح اصل و اساس تشیع و ردّ برخی الحاقات و خرافات منسوب به مذهب شیعه است. این کتاب، با هدف بازخوانی افکار و آثار «دکتر علی شریعتی» و با تأکید بر اهمیت و ارزش آثار وی چاپ شده است. کتاب، مشتمل بر دو قسمت است. بخش نخست که «تشیع سرخ و تشیع سیاه» نام دارد، جزوة مختصری است که «شریعتی» آن را به عنوان توضیح و مقدّمهای بر نمایشنامة «سربداران» نوشته است. بخش بعدی کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» است. این بخش، مشتمل بر متن یک سخنرانی سه ساعته است که در تاریخ 9 آبانماه 1350 مقارن با ماه رمضان در «حسینیه ارشاد» ایراد شده است. «شریعتی» در این بخش، شیعه را تحلیل و واکاوی کرده و علل نفی تشیع به وسیلة تشیع را برشمرده و مسئلة غربزدگی شیعه را مطرح نموده است. وی در پایان پایههای اعتمادی تشیع اسلامی علوی و تشیع صوفی صفوی را بررسی و تحلیل کرده است.
بازشناسی هویت ایرانی اسلامی نویسنده: دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران «بازشناسی هویت ایرانی اسلامی» نوشته علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نواندیش دینی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «امروز فرهنگ موضوع تحقیقات، نظریات و مباحث بسیار مفصل و گستردهای شده است. از هنگامی که مذهب به عنوان روح حاکم در غرب کنار رفت و سپس دوران تابناکی فلسفهها در قرن هجدهم و نوزدهم به تاریکی گرایید و متعاقب آن غلیان ایدئولوژیها که با ادعای جانشینی مذهب و نجات کامل بشریت از همه رنجها و گمراهیهایش در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به میدان آمده بودند از جوش و خروش افتاد و بورژوازی غربی که وعده تحقق بهشت موعود را در روی زمین به کمک تکنولوژی و بر اساس اکونومیسم و لیبرالیسم فردی میداد. در برابرش مارکسیسم که از رستگاری انسان ستمدیده به کمک تکنولوژی و بر اساس کمونیسم و دیکتاتوری طبقاتی دم میزد، هر دو پس از نیل به هدفهای خویش سرابهایی متفاوت را پیش چشم انسان پدیدار کردند که در آن، قدرت اولی زاده استثمار حیلهگرانه طبقات تهیدست و استعمار جنایتکارانه ملتهای فاقد صنعت و قدرت در جهان بود و قدرت دومی ناشی از سلب قدرت از همه و تمرکز همه چیز انسانها در دستهای جبار دیکتاتوریای که با قتلعامها و خشونتهای افسانهای و ریشهکن کردن همه افکار و عقاید و محو همه ملیتها و اصالتها شکل گرفته بود. اندیشههای آزاد و روحهای راهجوی به دو سرچشمهای که از آن دور میشدند، دوباره با نگاهی دیگر، چشم گشودند.»
هبوط نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران هبوط نوشته علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نواندیش دینی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «یکبار حادثه غریبی اتفاق افتاد. حادثهای! هرگز خود را چنین نیافته بودم. روزی در انبوه خلق، به قیافهای برخوردم که نمیشناختمش. او نیز مرا نمیشناخت. رد شدیم. برگشت نگاهم کرد. برگشتم نگاهش کردم. رد شدیم. برگشت نگاهم کرد و من کمی درنگ کردم، اما برنگشتم و نگاه نکردم. رد شدیم. این که بود؟ چهکار داشت؟ این از همان آدمهایی نیست که گاهی بیخودی میچسبند و پرحرفی میکنند و احوالپرسی و وراجی؟ چرا، این هم از همان لیوانهای نمک میوه است که یکباره جوش میکنند و کف میکنند و دل آدم را میلرزانند که الآن سر میرود، الآن میریزد، به سر و صورت آدم پشِنْک میکنند و دوتا پف که کنی، فرومینشینند و چند لحظه بعد میبینی لیوان خالی شد و تهش کمی آب مرده لعابی، مایعی زردرنگ مثل چرک، سرد و بیجوش و خروش ماند و دگر هیچ! ولش کن. برگشت نگاهم کرد؛ ایستاد و همچنان مرا مینگریست. متوجه شدم؛ به رو نیاوردم؛ رد شدم. صدا زد. گوش نکردم. داد زد. خودم را زدم به آن راه، یعنی که نمیشنوم. پیش آمد. دارد میآید. نه، ولکن نیست. تند کردم که بروم؛ کار داشتم، کارهای زیادی؛ خیلیها منتظرم بودند؛ بیتابانه چشمبهراهم بودند. تند کردم، نشد. دامن قبایم را گرفت که صبر کن. صبر کردم با دنیایی از بیزاری، دلخوری، نگرانی و خشم از این مزاحمت. باز گرفتار مزاحمت تازهای شدهام؛ باز مدتی از کارم بازمیمانم؛ خیالم را مغشوش میکند؛ ناراحتم میکند. خدایا از گیر این، چهجوری خلاص شوم؟»
سیمای محمد نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نو اندیش دینی است. کتاب «سیمای محمد» بنا به گفته مرحوم دکتر شریعتی، به دعوت مؤسسه تحقیقی اسلامی ارشاد و برای درج در کتاب «محمد خاتم پیغمبران» نوشته شده و اول بار در همان مجموعه به چاپ رسیده است. پس از آن در کتاب اسلامشناسی (درسهای دانشکده ادبیات مشهد) به سال ۶ـ۱۳۴۵ تجدید چاپ شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «محمد ترکیبی از موسی و عیسی است. گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش ـ که برای کشتن یا کشتهشدن بیقراری میکنند و بر روی مرکبهای بیتاب خویش، در برابر دعوت خون، به سختی میتوان آرامشان ساخت ـ میتازد، مشتی خاک برمیگیرد و به خشم بر چهره خصم میپاشد و فریاد میزند «شُدّوا» و بیدرنگ شمشیرها به رقص میآیند و وی که از تماشای آتش سوزان جنگی که برافروخته است گرم شده و چهرهاش از شادی برتافته است، با لحنی گرفته از لذت توفیق و لبخندی سیراب از ستایش شمشیر، فریاد میکند: «هوم... اکنون، تنور جنگ برتافت» و گاه همو را میبینیم که هر روز در رهگذرش یهودیای از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، با لحن یک صوفی پرصفا میپرسد: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود. در اوج قدرت، در آن لحظه که سپاهیانش مکه را ـ شهری که بیست سال او را و یاران او را شکنجه داده است و آواره کرده است ـ اشغال کردهاند، بر مسند قدرت سزار اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه میایستد و در حالی که ده هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش در پیرامونش برق میزنند میپرسد: «ای قریش! فکر میکنید با شما چه خواهم کرد؟»
علی نویسنده: دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران «علی » اثر دکتر علی شریعتی (۱۳۵۶-۱۳۱۲)، دربردارنده سخنرانیها و آثار دستنویس دکتر شریعتی پیرامون امام علی (ع) است که از یک مدخل و ۹ بخش اصلی و ۱ بخش ضمیمه تشکیل شده است. در فصل ول با عنوان « علی حقیقتی بر گونهی اساطیر» میخوانیم: «...سخن گفتن دربارهی علی بینهایت دشوار است؛ زیرا به عقیدهی من، علی یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس دربارهی علی از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجستهی انسانی در تاریخ میبیند، بلکه خود را در برابر یک معجزهای و حتی در برابر یک مسئلهی علمی، یک معمای علمی این خلقت احساس میکند. بنا بر این دربارهی علی سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهلهی اول به ذهن میآید، دربارهی یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه دربارهی یک معجزهای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است. علی را از جهات مختلف باید دید و در ابعاد مختلف باید شناخت. یکبار به عنوان یک شیعه، از نظر اعتقادی که ما به علی و شخصیت علی و نقشی که علی در تاریخ اسلام داشته است و حق و مقامی که داشته است [داریم]، از این نظر رسیدگی میکنیم و میخواهیم بشناسیمش (این طرز نگاه یک سلسله مسایل خاصی را در برابر محقق مطرح میکند و خوشبختانه به نسبت ابعاد دیگر علی، این بُعدش شناختهتر و روشنتر است؛ اگرچه این بُعد به طور مطلق یعنی به نسبت خود علی باز هم شناخته نیست.) و گاه به عنوان یک مورخ، علی را میخواهیم بررسی کنیم و بشناسیم؛ یعنی نقشی که علی در یکی از دورههای حساس و مهم تاریخ بشر یعنی تاریخ اسلام داشته است. در اینجا باز مسایل تازهای در برابر ما مطرح میشود: رُلی که علی داشته، نقشی که داشته، پیروزیها و شکستهایش، موقعیتش در جامعهای که در آن جامعه بوده، کیفیت رهبری سیاسی و اجتماعیاش، رابطهاش با مردم، آزادیخواهیاش...»
فاطمه فاطمه است «زن (فاطمه فاطمه است)» اثری ماندگار از دکتر علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲) روشنفکر دینی معاصر است. کتاب حاضر شامل این آثار است: فاطمه فاطمه است، انتظار عصر حاضر از زن مسلمان، سمینار زن و متنی که از یک نوار گفتوگوی خصوصی پیاده شده است. این گفتوگو در زمستان سال ۱۳۵۵ (پس از آزادی دکتر از زندان) انجام گرفته و تحت عنوان «حجاب» معروف گردیده است. در این قسمت موضوعات مختلفی مورد بحث قرار میگیرد، ولی چون قسمت اعظم آن با مطالب بخشهای اصلی هماهنگی و نزدیکی دارد، به این مجموعه ضمیمه شده است. در مجموعه آثار این کتاب، دکتر علی شریعتی میکوشد تا ضمن بیان شخصیتی از اصلیترین چهره زن شیعه، از او به عنوان یک نمونه و الگو یاد کند که به تنهایی مبین ارزش زن در اجتماع و در نگاه اسلام است. او در این اثر میکوشد تا فاطمه(س) را نه به عنوان فرزند پیامبر که به عنوان زنی مستقل معرفی کند که بررسی شخصیت خود او، به تنهایی، وجههای از یک زن مسلمان را ترسیم میکند. در بخشی از کتاب میخوانیم: در آن همه مجالس مذهبی، فعالیتهای دینی، کارهای تبلیغی، درس قرآن و تفسیر و حدیث و فلسفه و عرفان و تاریخ، زن راهی نداشت. فقط و فقط در مجالس روضهخوانی، اجازهٔ نشستن در وضع مخصوصی را مییافت، آن هم تنها برای گریه کردن، که روضهخوان در ابتدا وقتی داشت به حساب خود حرف میزد و مطالب علمی! میفرمود، مخاطب اصلی مرد بود، زیرا زن سوادی و معلوماتی نداشت تا اگر مطلب، علمی یا در سطحی بالاتر از فهم عوام بود درک کند. فقط خطابهای مربوط به زنان از این قبیل بود: ساکت الخ ـ ساکت باش ضعیفه، درست باش، بچهات را خاموش کن ـ سرزنشش به زن و سخنش به مرد. و در پایان وقتی میخواست روضه بخواند و وارد گریز میشد، رو به زن میآورد.
آری اینچنین بودبرادر نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران
علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نو اندیش دینی است. این کتاب، سخنرانی علی شریعتی در ۱۸ آبان ۱۳۵۰ در حسینیه ارشاد است که بعدها آن را دوباره تنظیم و بخشهایی را به آن افزوده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «هر روز، خبر مرگ صدها نفر را به فرعون گزارش میکردند. وقتی دستههای تازهای از آفریقای سیاه میآوردند که هنوز با آب و هوای مصر و شرایط کاری چنین وحشیانه عادت نکرده بودند، آمار روزانه مرگشان بالاتر میرفت. در فصلهای مختلف سال این منحنی فرق میکرد و بیماریهای مسری چون وبا و طاعون... آمار مرگ این انسانها را به صورت یک قتلعام وسیع نشان میداد. پیداست که عواملی از قبیل تغییر وضع مزاجی فرعونها ـ که غالبا بیماری مرموزی هم داشته و حالاتی غیرعادی ـ و نیز تغییر شخص آنها و حتی نوع رفتاری که کارفرمایان و مأموران و سرکارگرانی که شیوههای مختلف را برای کار بیشتر کشیدن از برده تجربه میکردند و حتی تفنن به خرج میدادند و در انتخاب و ابتکار هر شیوهای آزاد بودند، در شماره مرگ اینان اثر مستقیم داشت. فرعون که خیلی مذهبی بود و به بقای روح و زندگی پس از مرگ سخت معتقد بود، دستور داد اینها را نزدیک آرامگاه خود وی دفن کنند تا همچنان که در زندگیشان نگهبانش بودهاند و جسمشان را به خدمتش گماشته بودند، در مرگ نیز نگهبانیاش کنند و روحشان را هم به کار خدمتش بدارند و نگهبان هرم وی باشند.»