نویسنده: جی. دی. سلینجر مترجمها: امیر امجد و بابک تبرایی انتشارات: نیلا این کتاب هم مثل کتاب "هفته ای یه بار آدمو نمی کشه" مجموعه ای از 10 داستان کوتاه سالینجر هست که به صورت پراکنده در مجلات به چاپ رسیده بوده - قلب یک داستان پاره پاره : در مورد نویسنده ای که سعی داره یک داستان عاشقانه بنویسه . قشنگه - بر و بچه ها : گفت و گوی یک سری جوون شاید کمی تنها . خوبه - دخترکی در سال 1941 که اصلا کمر نداشت : ملاقات یک دختر و پسر . خیلی حس عجیب و خاصی داشت . خوشم اومد - برادران واریونی : در مورد دو برادر معروف در دنیای موسیقی . این واقعا قشنگ بود - این ساندویچ مایونز نداره : در مورد جنگ و جبهه . قشنگه با یک لحن گرم و روان -دختری که می شناختم : اینم در مورد پسری هست که برای یادگیری زبان به اروپا رفته و از دختر همسایه شون خوشش می یاد . خوب بود - قلق : در مورد یک سربازه . خوبه - یادداشت های شخصی یک سرباز پیاده نظام : اینم باز در مورد سربازهاست و داستان خیلی قشنگیه - برو ادی را ببین : برادری که داره خواهرش را نصیحت می کنه . خوبه - نغمه ی غمگین : در مورد مظلومیت سیاه پوست ها . کلا قشنگه
جروم دیوید سالینجر نویسنده آمریکایی بود که به خاطر رمان «ناتور دشت» در سال 1951 شناخته شد. قبل از انتشار این کتاب ، سلینجر چندین داستان کوتاه در مجله Story منتشر کرد و در جنگ جهانی دوم خدمت کرد. در سال 1948 ، داستان تحسین شده ی او توسط منتقدان یعنی"یک روز عالی برای موز ماهی" در نیویورکر ظاهر شد ، که این نشر بسیاری از کارهای بعدی او را منتشر کرد. ناتور دشت یک موفقیت سریع برای او بود. ترسیم سلینجر از بیگانگی نوجوانان و از بین رفتن بی گناهی در شخصیت اصلی هولدن کالفیلد ، به ویژه در میان خوانندگان نوجوان تأثیرگذار بود. این رمان بسیار خوانده شده و رمان بحث برانگیزی بود که موفقیت آن توجه عموم و محبوبیت سلینجر را به دنبال داشت. سلینجر منزوی شد و کمتر چاپ می کرد. وی پس از ناتور دشت یک مجموعه داستان کوتاه ، که شامل نه داستان (1953) می شد را نوشت. و پس از آن یک جلد حاوی یک رمان و یک داستان کوتاه ؛ و یک جلد حاوی دو رمان را نوشت. آخرین اثر سالینجر منتشر شده ، رمان "هاپورث 16 ، 1924" در 19 ژوئن 1965 در نیویورکر ظاهر شد. پس از آن ، سلینجر با توجه ناخواسته مبارزه کرد ، از جمله نبرد حقوقی در دهه 1980 با زندگی نامه نویس ایان همیلتون و و در اواخر دهه 1990خاطراتش که توسط دو نفر از نزدیکان وی نوشته شده است: جویس مینارد ، عاشق سابق ؛ و دخترش مارگارت سالینجر. منتشر شد. داستان کوتاه هفته ای یه بار آدمو نمکشه به عزیمت یک سرباز برای جنگ در اروپا و درخواست سرباز از همسرش می پردازد که وقتی او رفته است وقت بیشتری را با عمه اش بگذراند. سلینجر این داستان را زمانی نوشت که در انگلیس بود. این داستان به همراه چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه ی هفته ای یه بار آدمو نمیکشه و داستان های دیگر منتشر شده است.
رمان «منظر پریدهرنگ تپهها» به ظاهر ماجرایی خانوادگی است که در آن زنی ژاپنی ـ مقیم انگلیس؛ خاطراتش را از دوران جوانی باز میگوید و در قالب آن به روابط پیچیده خود با خانواده و همسایگان اشارت میکند و طی آن روایتی از تقابل سنت و تجدد در جامعهای در مرحله گذار را ارایه میدهد. اولین رمان ایشیگورو مانند باقی آثار ایشیگورو در دو زمان روایت میشود؛ در زمان حال راوی در انگلیس زندگی میکند، شوهرش مُرده و یکی از دخترهاش خودکشی کرده. دختر دیگرش که در شهر دیگری زندگی میکند برای چند روز نزد راوی آمده و در زمان گذشته رابطه راوی با زن و دختر همسایهشان در ژاپن بعد از جنگ جهانی روایت میشود.
اطورِ دشت نوشته نویسنده آمریکایی دیوید سالینجر است و در آن داستان پسر جوانی روایت میشود که سعی دارد تو این دنیای نکبتی، مشکلات را پشت سر بگذارد و ببیند کجای این دنیا قرار دارد. پسر جوان داستان سلینجر، هولدن کالفیلد نام دارد. پس از انتشار ناطور دشت در سال ۱۹۵۱، هولدن کالفیلد به دومین شخصیت معروف داستانی جهان تبدیل شد. هولدن با جهان خود بیگانه است. او مظهر جوانانی است که در هر جای این دنیا ممکن است زندگی کنند. جوانانی که فشارها و تنشهایی از قبیل زندگی کردن مطابق قوانین، تلاش برای رهایی از ارتباطات بیمعنای انسانی و محدود کردن شخصیتشان، آنان را از هر طرف احاطه کرده است.