«احضاریه» تازهترین رمان علی موذنی، نویسنده توانای معاصر است. این داستان بر اساس سفر نویسنده به کربلا و شرکتش در پیادهروی اربعین نوشته شده است. این رمان با مضمونی دینی در رفت و برگشت بین گذشته و حال، روایتی از زندگی یک روزنامه نگار است که برای سفر به کربلا نه دعوت که احضار میشود. «نه آبی نه خاکی»، «ملاقات در شب آفتابی»، «ظهور»، «ارتباط ایرانی»، «مأمور»، «خوش نشین»، «دوازدهم» و «آپارتمان روباز» از آثار دیگر این نویسندهاند. یکی از درونمایههای کتاب «احضاریه» به چالش کشیدن موضوع «طلبیده شدن» از جانب معصوم است. علی مؤذنی با هنرمندی این مضمون را لابهلای سطرهای داستانی لطیف درباره کربلا و مصایب حضرت زینب (س) پنهان کرده. اینکه معصوم ما را نمیطلبد، احضار میکند. طلبیدن یعنی درخواست کردن و این درخواست باید از جانب ماموم باشد نه امام. ما باید طلب دیدار امام را داشته باشیم. و این طلب به معنای طلبکار بودن نیست. به معنی درخواست و خواهش است. اما احضار کردن یعنی به حضور خواستن. یعنی لایق دیدار شدن.
«این مرد از همان موقع بوی مرگ می داد» رمانی به قلم محمد حنیف (۱۳۴۰) نویسنده معاصر است. حنیف در این داستان، توجه مخاطبش را به دنیاهای موازی می کشاند، به دنیاهایی که نرم نرمک آن چنان درهم می آمیزند و یکی می شوند، گویی از آغاز چنین بوده اند. دنیای قدیم و جدید شخصیت های داستان، دنیای واقعیت و جادویی مردم ایران، و بدین سان دنیای نویسنده و خواننده اندام وار در هم می آمیزند. حوادث بزرگ جامعه همچون روح، در زندگی خصوصی شخصیت های داستان دمیده می شوند. جادو، افسانه، اساطیر ایرانی و بومی و بر خلاف آنچه که در رمان های فانتزی معمول رایج است، در جسم زندگی واقعی مردم داستان حلول می نماید و با درون مایه های اصلی داستان ارتباطی تنگاتنگ پیدا می کنند.