در معجزۀ معلق، ماهنی، داستان زندگیاش را روایت میکند. زنی که آرام آرام زندگیاش را در تهران میسازد و به یکباره فرو میریزد و پی روزنه نجات به عادت دیرینه کودکیاش پناه میبرد. زندگانی هر کسی دستخوش فراز و نشیبهای فراوانی است که برخی از آن اتفاقات نام معجزه به خود میگیرد. ماهنی نماد زنان ایرانی است که برای سر پا نگه داشتن تقدیر خود، از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکنند و همین اراده او در کنار معجزات زندگانی است که همواره کورسوی امیدی را برای خواننده باقی میگذارد.
متولد زمستان یک رمان ایرانی است که به گوشش محمدهادی عبدالوهاب نوشته شده و توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است. این کتاب در رسته کتاب های مجموعه آثار مدرسه رمان قرار گرفته است.
روایتی کوتاه و کامل از زندگی یک دختر هنرمند در تهران. زبان کتاب روان و دلنشین است. هیچ کجایش اطناب و اضافه گویی حوصلهات را سر نمیبرد. داستان با شروع میخکوب کنندهی خود نفس مخاطب را در سینه حبس میکند. «مرد نزدیکتر شد، پیس پیس آهسته ای از کنار گوشش رد شد. کلید در دستانش لرزید و قفل در را رد کرد. دانه های عرق روی پیشانیاش جمع شده بود و سوز که میخورد به صورتش یخ میکرد. کلید چرخید و در باز شد. خود را به داخل ساختمان انداخت. انگشتان مرد از لای در شالش را گرفته بود. در را دودستی فشار داد، مرد شال را رها کرد، در چفت شد. به در تکیه داد، سر خورد و نشست. تمام تنش میلرزید.»
رویای فالاچی داستان دو دانشجوی ارتباطات به اسم هاله و مسعود است که سعی میکنند در دنیای ارتباطات و فضای مجازی خودشان را پیدا کنند. چون در این فضا، زمان و مکان را از دست میدهند و به نوعی گم گشتگی دچار میشوند و این گسست ترسی برایشان به همراه دارد و آنها را دچار یک سری چالشها و درگیریها میکند. چالشهایی که آنها را درباره بدیهیترین مسائل به تردید میاندازد. هاله و مسعود در این داستان، نماینده نسلی هستند که افرادی مثل استاد و پدر آنها را راهنمایی نمیکنند بلکه کنترل میکنند و آنها بدون اینکه خودشان متوجه شوند، مانند یک مهره حرکت داده میشوند.