تاب «مثل یک ببر بخواب» درباره دختر کوچکی است که دلش نمیخواهد بخوابد. پدر و مادرش با آرامش می گویند لازم نیست بخوابد، اما لباس خوابش را بپوشد. دختر کوچولو لباس خوابش را میپوشد، اما باز هم خوابش نمیآید. پدر و مادرش باز هم میگویند لازم نیست بخوابد، اما حداقل صورتش را بشوید و مسواک بزند. خنکی آب و تمیزی حس خوبی برای دختر کوچولو دارد. بعد با علاقه داخل تختخوابش میرود و میپرسد: «آیا همه موجودات دنیا میخوابند؟» بعد پدر و مادرش درباره نحوه خوابیدن گربهها، خفاشها، نهنگها، حلزونها، خرسها و ببرها برایش توضیح میدهند. مادر و پدر دختر کوچولو از اتاق بیرونم یروند و میگویند دختر اگر بخواهد میتواند تمام شب بیدار بماند. اما دختر کوچولو مثل یک گربه جای گرم و نرم پیدا میکند، مثل خفاش دستهایش را روی هم میگذارد، مثل نهنگ میچرخد، مثل حلزون در صدفش دور خود میپیچد، مثل خرسی که به خواب عمیق فرو رفته باشد چشمهایش را میبندد و مثل یک ببر قوی به خواب میرود.