کتاب «درک یک پایان» رمان بینظیری از جولین بارنز، نویسنده انگلیسی برنده جایزه بوکر ۲۰۱۱ است. بارنز تا کنون رمانهای متعدد و چند داستان کوتاه و جستار نوشته و چند کتاب نیز ترجمه کرده و حتی زمانی هم با نام مستعار دان کوانا (نام خانوادگی همسرش که زودهنگام درگذشت) داستان جنایی نوشته است. از آثار او میتوان به «دیار مترو» و مجموعه داستان «عبور از کانال» و «طوطی فلوبر» اشاره کرد. بارنز به گوستاو فلوبر و به طور کلی ادبیات و فرهنگ فرانسه بسیار علاقه دارد.
کتاب جنایی و پرهیجان پنجشنبه های خانم جولیا، داستانی جذاب و پلیسی است. در این کتاب با شخصیتی به خانم جولیا روبهرو میشویم که زنی جوان و غمگین است. اما یک روز او بدون هیچ ردی از ویلای کنار دریاچه ناپدید میشود. خانم جولیا هر هفته برای دیدن دخترش که در یک مدرسه شبانه روزی درس میخواند و یک قرار مرموز با قطار به شهری دیگر میرفته آیا ناپدید شدن او معنای خاصی دارد؟ داستان پنجشنبه های خانم جولیا در یک شهر کوچک در دهه پنجاه میلادی کشور ایتالیا اتفاق میافتد. خانم جولیا که همسر یک وکیل است. همسر او گم شدن جولیا را به یک کارآگاه خبر داده و به این ترتیب جستجو شروع میشود. از نظر کارآگاه همه چیز عادی است اما این گشتن او را با لایه دیگری از حقیقت روبهرو میکند، طبقه اجتماعی بورژوا که به ظاهر خوشبخت هستند اما در حقیقت زندگیشان سرشار از خودپسندی و بیماریهای روحی است. پنجشنبه های خانم جولیا داستانی جذاب است که شما را به قلب ایتالیا میبرد. در این کتاب تصویر چندگانه از زندگی ایتالیایی میبینید و با شخصیت های محدود با یک زندگی همراه میشوید. در بخشهایی از این کتاب نامهها روایت را پیش میبرند و توجه به تاریخ نامهها به شما کمک میکند تا حوادث را کنار هم بچینید تا معما را حل کنید. اما پایان غیرقابل پیشبینی و عجیب شما را غافلگیر میکند. با این کتاب هم در حل یک معما شریک میشوید و هم زندگی عجیب شخصیتها را دنبال میکنید. کتاب پنجشنبه های خانم جولیا چون پیشنویس یک فیلم است ممکن است کمی با رمانهای دیگر متفاوت باشد اما این موضوع در لذت خواننده تاثیری ندارد و فضاهای تصویری بیشتری برایش میسازد.
«نه فرشته، نه قدیس» رمانی از ایوان کلیما (-۱۹۳۱) نویسنده مشهور اهل کشور چک است که در سال ۱۹۴۱ نازیها او را با پدر و مادر و برادرش به اردوگاه فرستادند. در چهاردهسالگی از اردوگاه آزاد شد. در لندن وقتی شنید تانکهای روسی وارد چکسلواکی شدهاند به وطن بازگشت ولی بیست سال مغضوب دستگاه حاکم شد و در تمام این مدت نگذاشتند چیزی از او منتشر شود. تا پیش از ۱۹۸۹ مقالهها و نوشتههایش را مخفیانه و زیرزمینی در دسترس خوانندگانش قرار میداد. اکنون او بیشتر در کشورهای انگلستان و فرانسه زندگی میکند. ایوان کلیما در این کتاب ما را به قلب پراگ میبرد، جایی که در آن عدهای از جوانان در خرابهها و بیغولهها مواد مخدر مصرف میکردند. کریستینا، شخصیت اصلی داستان، زنی است که از همسرش جدا شده و در دههٔ چهل زندگیاش به سر میبرد. او مادر دختری است پانزدهساله و سرکش به نام یانا. کریستینا کمکم به مرد جوانی دل میبندد که پانزده سال از خودش کوچکتر است؛ ولی نگرانیهایی شادیاش را کدر و مخدوش کرده است: یانا مدرسه را ترک کرده و به احتمال بسیار مواد مخدر سنگین مصرف میکند. در همین روزهاست که مادر کریستینا چمدانی پر از نامههای خصوصی پدر را که فوت شده به او میدهد. پدر مردی مستبد بوده و کریستینا از رفتار زورگویانه و آرمانهای استالینیستی او دل خوشی نداشته است. نه فرشته، نه قدیس کتابی است جذاب و گیرا که نشاندهندهٔ حساسیت و درک عمیق کلیما از تاریخ است، با تودهٔ مردم که همواره گرفتار درد و رنجاند همدردی میکند و به شکنندگی و انعطافپذیری حیات بشری توجه و وقوف دارد. کلیما نیز مانند آنتون چخوف نویسندهای است که نشان میدهد در همین زندگی عادی و معمولی چه شگفتیها نهفته است.
جولین بارنز کتاب آرتور و جورج را بر اساس داستانی واقعی نوشته است. زندگی دو مرد که در اواخر قرن نوزدهم در انگلیس به هم گره میخورد. سر آرتور کانن دویل که خالق یکی از مشهورترین کارآگاهان دنیای ادبیات جهان یعنی شرلوک هولمز است و جورج ادلاجی (ایدلجی) که وکیل میشود. او پسر کشیش است و اصالتش به زرتشتیان هند برمیگردد. زندگی آن دو به دلیل یک بیعدالتی بزرگ بهم گره میخورد و نقدی هم بر ناکارآمدی نظام قضایی انگلیس میکند. جولین بارنز در این داستان مرز بین خیال و واقعیت را در هم میشکند تا ذهن را به سمت پرسشهایی ببرد که همه به آن فکر میکنند. بیعدالتیهایی که میتواند زندگیها را دگرگون کند. عشقهایی که سرانجامی ندارند و هزاران چیز دیگر که در تمام زندگیها و افکار نقش دارند.
رژیس دبره یکی از عناصر مهم ترویج خط و سیاق انقلاب کوبا در جنبش چپ جهان سوم و اروپا بود. با رجال جنبش های چریکی و در صدر همه، خود فیدل کاستروی محبوب، دمخور بود و آوازه اش در سال ۱۹۶۷ با کتاب انقلاب در انقلاب جهانی شد و این نویسندهٔ بیست و پنج سالهٔ فرانسوی را وارد جرگهٔ نویسندگان و روشنفکران اروپا کرد. فعالیت های او تا مرگ چه گوارا و دستگیری خود او در بولیوی ادامه داشت. انقلاب در انقلاب در هاوانا چاپ و منتشر شد و به صورت مانیفستی برای «راه چه گوارا» و کاستروئیسم درآمد. رژیس دبره در عنصر نامطلوب تمام گفت و شنودها و نوشته های پراکنده و اشارات جسته گریخته در محافل خصوصی را یکجا گرد آورده است و به شیوهٔ بدیع خود، بار دیگر آب در خوابگه مورچگان می ریزد. این آخرین نوشتهٔ دبره دربارهٔ «تجربهٔ لاتینی» و به قول خودش، آخرین اوراق پرونده است.
کتاب فقط یک داستان، رمانی نوشته ی جولین بارنز است که نخستین بار در سال 2018 وارد بازار نشر شد. در تابستانی در دهه ی 1960، در یکی مناطق جنوبی شهر لندن، پسری نوزده ساله به نام پال از دانشگاه به خانه می آید و با اصرار و تأکید مادرش در رابطه با پیوستن به باشگاه تنیس مواجه می شود. پال در باشگاه با سوزان مکلیود هم تیمی می شود که زنی چهل و هشت ساله، با اعتماد به نفس، باهوش، متأهل و دارای دو دختر نوجوان است. سوزان بسیار خونگرم است و خیلی سریع با پال ارتباطی صمیمی برقرار می کند. این دو شخصیت خیلی زود عاشق یکدیگر می شوند و با هم خانه ای در لندن می گیرند. چند دهه بعد، پال به گذشته نگاهی می اندازد و به یاد می آورد که آن ها چگونه عاشق هم شدند و چگونه همه چیز به تدریج از هم پاشید. همزمان با این که پال، تنها داستان ذهنش را از نقطه نظراتی مختلف مرور می کند، با تناقضات و لغزش های حافظه ی خود مواجه می شود.