با «اشتیاق»، باید خواننده و تماشاگر رمانی با شوخی و تلخی همزمان بالزاک و فلوبر، در اتمسفر نوع خاصی از ایتالیاییبودن باشیم که نویسندهای انگلیسی آن را نوشته است! همین ماجرا خودش چیزی از جادو کم ندارد، چه برسد به اینکه داستان در میانهی فتح الفتوحهای ناپلئون، ماجرای سرباز بسیار کوتاه قدی از ارتش بناپارت را روایت کند که دلباختهی زیبارویی ونیزی شده است، آنهم سربازی با سمت ابتدایی گردنزنی و سپس ترفیع درجه به مأمور بردن مرغ بریان به خیمهی امپراتور! همینها در ابتدای امر کفایت میکند برای اینکه بدانیم با معجونی از جادوی لاتینی، نازدکدلی رمانتیک فرانسوی و طنّازی انگلیسی روبروییم که گویی همپیمانی جولین سورل سرخ و سیاه استاندال است با بری لیندون ویلیام تکری در ونیزی همانند ماکوندوی صدسال تنهایی. این همه را با شور، وجد، سرور و احساسات عمیق انسانی تنیده شده در جای جای کتاب «اشتیاق» جانت وینترسون در نظر بیاورید تا بیشتر از بیشتر این عاشقانهی سرشار از خلوص به جانتان بنشیند. اشتیاق مانند حرکت گوندولاهای ونیزی، منعطف، سریع و شورمند است که عشق را در بستر تاریخ و افسانه مینشاند، از برای توصیف و توضیح ژرفاهای روابط انسانی.