شب ممکن یک رمان کوتاه و مدرن پنج اپیزودی از محمدحسن شهسواری، نویسنده و روزنامهنگار معاصر است. وی دانش آموخته پژوهش علوم ارتباطات است و داوری جوایز ادبی بسیاری از جمله جایزه ادبی گلشیری، جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات را در کارنامه خود دارد. شب بوف، شب شروع، شب واقعه، شب کوچک و شب شیان. عناوین بخشهای مختلف این رماناند. داستان این رمان بر پایه رابطه سه نفر شکل میگیرد، هاله، مازیار و سمیرا. هر فصل ماجرای فصل بعد را نقض میکند و راوی متفاوتی دارد. راوی فصل اول مازیار است ویراستاری۳۴ ساله، همهچیزدان و باسواد. او از رابطهاش با هاله میگوید، دختری که شش ماه قبل از دنیا رفته است. از شب تولدش که با هاله و سمیرا به رستوران بوف رفته بودند و مسخرهبازیهای هاله و سمیرا اتفاقاتی را رقم زده بود. فصل دوم را هم مازیار روایت میکند اما مخاطبش خواننده نیست، بلکه نویسندهای است که فصل اول را نوشته و با خواندن آن میفهمیم که نویسنده زن سابق مازیار است. رمان از این بازیها زیاد دارد و خواننده را در لابیرنتی قرار میدهد که برای رهایی از آن باید سه فصل دیگر صبوری کند. در کل «شب ممکن» از ان رمانهایی است که نمیشود به راحتی خلاصهاش کرد یا دربارهاش گفت. چندو چون روابط این آدمها در اثر مبهم است خواننده برای پی بردن به ماجرا باید صبوری کند. درواقع ساختار «شب ممکن» روایت در روایت در روایت است: «شبِ بعد از آن شب بود. همان شبی که بهقول تو هر دو باهم ناگهان بزرگ شدیم. اگر بخواهم رمانتیک شوم، زیادی رمانتیک شوم، باید بگویم گاهی که دست از شوخی برمیداشتی و جدی حرف میزدی، کلمهها یکطور دیگر میشدند. چرا مزخرف میگویم! یکطور دیگر یعنی چی؟ من که بهقول تو نانم را از کنار هم گذاشتن کلمهها میخورم چرا نمیتوانم بهجای «یکطور دیگر» چیزی مناسب، مناسبِ معنای کلمهها، گاهی که دست از شوخی برمیداشتی و جدی حرف میزدی، انتخاب کنم؟» نکته مهم این اثر چند روایتی این است که با سبک متفاوتش، تکنیکزده نیست و با وجود همه قطعیتگریزی و تغییر زاویههای پی در پیاش رمانی روراست است رمانی که به درک و آگاهی خواننده ادبیات ایرانی احترام میگذارد و ارزش چندبار خواندنش را دارد.