روستایی نفرینشده را تصور کنید که سالهاست هیچ دختری در آن به دنیا نیامده. قمر، قهرمان کتابِ سفر به سرزمینهای غریب، سفرش را از همان روستای عجیب آغاز میکند. دستنوشتههای قمر در خانهای قدیمی و متروک کنار دریا پیدا میشود، یادداشتهای دختری که دلدادهی سفر است و هر بار، به فراخور موقعیتی که در آن گرفتار شده، به اعماق زندگی میرود. قمر در گذر از خوشیها و رنجهای این سفرها جهان آدمهای دور و اطرافش را بهتر میشناسد. سفر به سرزمینهای غریب یک فانتزی شرقی شبیه قصههای سندباد و علیباباست؛ کتابی که خوانندگانش را به سرزمینهای ناشناختهی جهان عرب میبرد. این کتاب برندهی جایزهی اتصالات، مهمترین جایزهی ادبیات کودک و نوجوان جهان عرب، شده و روح تازهای را به ادبیات خیالپردازانهی شرقی میدمد. نشر اطراف در چهارچوب قانون بینالمللی حق انحصاری نشر اثر (کپیرایت) و پس از مکاتبات و مراودات گسترده با نویسنده و ناشر عربی کتاب (مؤسسة تامر للتعليم المجتمعي) امتیاز انحصاری انتشار ترجمهی فارسی این کتاب را دریافت کرده است.
در این کتاب، نویسنده؛ منصور ضابطیان، سعی کرده است یک نگاه شخصی و تجربی به شهر استانبول داشته باشد. درباره حال و هوای مردمش بنویسد و بیش از هر چیز، خواننده ایرانی را که به استانبول سفر می کند، با زوایای دیگری از این شهر آشنا کند و او را به جاهایی ببرد که بیشتر جنبه های فرهنگی شهر را نشانه رفته است. شوربختانه سفر اغلب ایرانی ها به استانبول در دایره ای متشکل از مراکز خرید، تفرجگاه های شبانه، کشتی های تفریحی و کنسرت های آن چنانی محصور شده است و بیشتر مسافرانی که در شرایط بد اقتصادی با زحمت سفری چند روزه را به این شهر سامان می دهند، فرصتی برای آشنایی با فرهنگ، تاریخ و حال و هوای اجتماعی این شهر پیدا نمی کنند. در استانبول می توان در هر پرسه زنی نیمروزه به اندازه یک کلاس تاریخ و علوم اجتماعی چیز دید و چیز یاد گرفت و... استامبولی، سفرنامهای منحصر به فرد از منصور ضابطیان است که به زندگی، فرهنگ و روح جاری استانبول میپردازد. این این کتاب با نگاهی به گوشه و کنار شهر و تماشای چیزهایی که ممکن است از چشمان گردشگران عادی پنهان بمانند؛ از تاریخ و قصههای محلی گرفته تا راز و رمز طعمها و مزههای معروف ترکیه به شما میدهد.
کتاب قطار مهاراجه مجموعه خاطراتی کوتاه از استادان ، شهرها و مردم هند است که کمتر از کسی شنده شده است و درون مایه طنز دارند که مربوط به اقامت 5 ساله در هند و سفر به شهرهای مختلف خاطرات شیرینی از آدم هایی است که با آنها برخورد داشته ام.
«پاریس از دور نمایان شد»، توصیف شهر پاریس به روایت مسافران قاجاری است که علی اکبر شیروانی، آنها را گردآوری کرده است. چند ویژگی خاص، سفرنامهنویسی در دورۀ قاجار را رونق داد. بهبود شرایط حمل و نقل را میشود مهمترین ویژگی دانست. قطار و اتومبیل سفر را تسهیل کرد و از رنج و زمان سفر کاست. از سوی دیگر دورۀ قاجار مصادف شد با دورۀ اول استعمار غرب. تاجران و سیاستمداران کشورهای غربی، منظم و با برنامه به کشورهای شرقی سفر کردند و رفتهرفته پای مسافران شرقی به غرب را گشودند. روایت مسافران غربی از شرق در دورۀ پیش از قاجار دیده میشود اما در دورۀ قاجار بود که شیوع روایتگری مسافران شرقی از غرب آغاز شد.
کتاب «سنپترزبورگ موزیکانچی دارد» نوشتهی «علیاکبر شيروانی» سال 1396 منتشر شد. این کتاب روایت مسافران قاجاری از شهر سنپترزبورگ روسیه است. در زمان قاجار سفر درباریان و افراد طبقهی بالای جامعه به کشورهای مختلف ازجمله اروپا رواج پیدا کرد. در این دوران به دلیل رونق حملونقل سفر به شهرهای دور آسانتر از قبل شد و افراد زیادی به کشورهای مختلف سفر کردند و بافرهنگ و زبان جدید آشنا شدند. این سفرها افکار و عقاید ایرانیان را بسیار تغییر داد و آنها را با جهانی دیگر آشنا کرد. «علیاکبر شيروانی» نویسندهی جوان ایرانی براساس سفرنامههای دوران قاجار مجموعهی «تماشای شهر» را به نگارش درآورده است که شامل پنج کتاب «سنپترزبورگ موزیکانچی دارد»، «پاریس از دور نمایان شد»، «بمبئی رقص الوان است»، «قهوهی استانبول نیکو میسوزد» و «آسمان لندن زیاده میبارد» است. هر کدام از این آثار روایت مسافران دوران قاجار از یک کشور است که خواندن آنها بسیار دلنشین است. «علیاکبر شيروانی» در رابطه بااهمیت سفرنامه گفته است: «مسافر میلی غریب دارد که صدای شهرهای دیگر را به گوش دیگران برساند. تمامی تجربهی نابی که از شنیدن موسیقی، حتی بدآهنگ شهرهای دیگر برای مسافر بهدستآمده قابلانتقال نیست، اما تلاش برای انتقالش پیدایش سفرنامه را رقم زد.»
در این کتاب که به کوشش خانم پریدخت سپهری جمعآوری شده، شرح حال سهراب به قلم خودش، همراه با آثار و عکسهایی عمدتاً منتشر نشده از او چاپ شده است: - خاطرات سفر ژاپن - نامهها - غزلیات و اشعار و یادداشتهایی درباره اطاق آبی، تفکرات زیر درخت، حسرت پرواز، مرگ پدر، تولد و ... که جملگی نشان از روح حساس و لطیف و دید تیزبین و ظریف او دارند، و بی گمان برای شناخت او بهترین راهنما هستند.
رضا امیرخانی داستاننویس در نیمدانگ پیونگیانگ تجربههایش را از سفر به کره شمالی ثبت کرده که نقطهی ابهامی در ذهن بسیاری از مردم جهان است و کوشیده چهرهی حقیقی آن کشور را کشف کند. این کتاب شامل سه بخش است که با عناوین کیمچی، قاشقچی و چیطولی نامگذاری شدهاند. امیرخانی به جز آثار داستانی، در سفرنامههایش به عنوان منتقدی صریح شناخته شده است. عقاید، نثر، سبک و حتی رسمالخط او برایش هویتی مستقل به ارمغان آورده است. ارمیا، قیدار، جانستان کابلستان و من او از معروفترین آثار امیرخانی میباشد.
لندن شهری مهم و بسیار زیبا است که از گذشته دور، به عنوان یک منطقه جهانگردی شناخته میشد. معماری زیبای خانهها و بناهای مختلف، ساعت بیگ بن که در اوج شکوه، سالها است زمان را به مردم نشان میدهد و رودخانه زیبای تایمز همه و همه از جمله مسائلی هستند که مردم جهان را به سوی لندن میکشانند. کتاب آسمان لندن زیاده می بارد روایت مسافران دوره قاجار از این شهر است و تجربه رویارویی آنان با یک غافلگیری زیبا که تجربهاش کردهاند و در قالب نوشتهها، خاطرات و سفرنامههایشان، این غافلگیری را با ما نیز به اشتراک گذاشتهاند علی اکبر شیروانی، مجموعه روایتهای مختلفی را گردآوری کرده است. مردم و مسافران مختلف، تجربه ورود خود را به آن شهر نوشتهاند و تاریخ را هم بیان کردهاند. خواندن کتاب آسمان لندن زیاده می بارد، میتواند مانند سفری به دل تاریخ باشد. دوباره از سر گذراندن تجربههایی که مردم، روزی و حتی قرنی پیش از سر گذراندهاند و هنوز، به واسطه ثبت شدن روی کاغذ، همچنان پرشور و زندهاند.
بی زمستان یعنی بهار تابستان و پاییز. بهار و نوروز برای تاجیکستان، تابستان برای اذربایجان و پاییز ازآن گرجستان است. منصور ضابطیان تجربه ی شیرین سفر خویش به این سه کشور را در بی زمستان برای عاشقان سفر به نگارش دراورده است. تصاویر نیز این سفرنامه را همراهی می کند. زمستان از این سفر بی نصیب ماند اما نام خود را بر کتاب نهاد.ضابطیان چشمان تیزبینش را همه جا گردانده است و علاوه بر کلیات سفر جزئیات زیبا و جذابی را نیز در نوشته ی خود ثبت کرده است. سفرنامه های نویسنده به مثابه رفتن به تعطیلات آخر هفته می ماند. شیرین و لذت بخشند و همانقدر که کوتاه هستند همانقدر هم دلچسب هستند. کتاب بی زمستان منصور ضابتیان به سه کشور تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان سفر کرده که ماحصل این سفر کتابی به نام بی زمستان است نویسنده در این کتاب هر فصل را به یکی از این کشور ها مرتبط ساخته اما تنها یک فصل بود که نتوانست به سفر برود و آن هم زمستان بود بنابراین نام کتاب را بی زمستان انتخاب کرد. سفر به آذربایجان به سفارش نشنال جئوگرافی صورت گرفت بنابراین، این قسمت کتاب از لحاظ سبک نوشتن با بقیه آثار ضابتیان متفاوت است و رسمی تر و خشک تر به نظر می رسد. این کتاب برخلاف سفرنامه های دیگر، خیلی به جزئیات نپرداخته و با لحنی شیرین و دلچسب و کوتاه نوشته شده.
کتاب «ازدحام بوسه» اثر نرگس مقصودی برپایه ی نخستین تجربه وی از سفر پیاده روی اربعین حسینی منتشر شده است. سفری که در سال های اخیر با وجود همه گیر شدنش در میان بخشی وسیع از جامعه ایران، به دلیل تنوع در انجام و اتفاقات پیش روی آن از جذابیت زیادی برای روایت برخوردار بوده است. «ازدحام بوسه» با وجود در اختیار داشتن راوی زن، در دام سانتی مانتالیسم روایت زنانه نیفتاده است. این اثر یک روایت حس برانگیز و جالب از این رویداد را روایت کرده است. کتاب از شرح چگونگی حرکت در این مسیر برای راوی شروع می شود. از آنچه او طلبیده شدن عنوان کرده است و در ادامه شرحی است پرتعلیق از آنچه بر او برای جمع کردن اسباب و آلات سفر رفته است و فراهم کردن مقدمات مالی و غیر مالی آن. نگاه مقصودی در کتاب و برای شرح سفرش نگاهی داستانی است. گویی شرح روایی اتفاقاتی که بر او رفته و سعی کرده به آن نمک و نگاه داستانی بیاندازد و برای مخاطب روایتی جذاب تر از یک گزارش صرف از آنچه دیده است بر جای بگذارد.
در روزگاری نه چندان کهن، سفرنامهها چشم عمومی مردم برای شناخت رنگ شهرها بودند. مسافر با سفرنامهاش، که کمی از رنگ سفرش را داشت، مردم را فرا میخواند که از شهری دور یا نزدیک رنگ بگیرند. تلاش مجموعهی «تماشای شهر» یافتن رنگ چند کلانشهر است، رنگهایی که مسافران ایرانی دورهی قاجار با آنها روبهرو شدهاند. پیشتر کتاب اول این مجموعه با نام «پاریس از دور نمایان شد» منتشر شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. «قهوۂ استانبول نیکو میسوزد» جلد دوم این مجموعه است. آنچه در این کتاب دربارهی استانبول میخوانید، همهی مکتوبات مسافران نیست و با معیارهای خاص و دقیقی بخشهایی از آن گزینش شده است.
کتاب دهکده خاک بر سر که با لحنی طنز درآمیخته شده، خاطرات سفر هجده ماهه به لوزان فائضه غفارحدادی را همراه با فرزند 4 ساله و جنین در شکمش روایت میکند. طنز این کتاب به قدری در همه جای آن دیده میشود که حتی قسمتهایی که شما انتظار شوخی و لبخندی ندارید باز هم با طنزی دلنشین روبهرو میشوید و لبتان به خنده باز میشود. غفار حدادی تلاش کرده در کتاب خود صادقانه دقیقاً آن چیزی را که اتفاق افتاده بازگو کند و موارد اضافه دیگر را به روزنوشتهای خود اضافه نکند. به طور مثال اگر از چیزی آگاهی نداشته، صریح به آن اعتراف کرده و حسی که در لحظه حادثه داشته را بیان میکند. از همین رو شما احساس نمیکنید که راوی چیزی را از شما پنهان کرده است. راوی که مدام در پی یافتن جوابهای قانع کننده برای پرسشهای ذهنیاش میگردد، وقتی به بهانه مهدکودک فرزندش و یادگیری زبان، وارد مرکز زنان شهر لوزان میشود، به یک کنشگر فعال اجتماعی بدل میگردد. فائضه غفارحدادی در مقدمهای که برای کتابش نوشته این نکته را بیان کرده که: «اسم این کتاب را سفرنامه نمیگذارم. چرا که به آن نیت نوشته نشده و شبیه سفرنامههای رایج هم نیست که شاید پیش از این خواندهاید. اینها در واقع ادامه همان روزنوشتهایی هستند که از زمان دبیرستان برای دل خودم مینوشتم. همه احساسات، عواطف، مشاهدات و نتیجهگیریهای این کتاب را بعد از شش – هفت سال که از نوشتنشان گذشته، به تلنگر یکی از اساتید دنیای ادبیات به قضاوت همگانی میگذارم.»
«ولی دوشنبه، آه» سفرنامۀ منظوم مرتضی امیریاسفندقه در قالب نیمایی است که ارمغان این شاعر از مسافرت به دوشنبه، پایتخت تاجیکستان است. گویی مواجهۀ شاعر با شگفتیهای دوشنبه، او را بر سر وجد آورده است و امیریاسفندقه سعی کرده است با زبانی صمیمی و در عین حال فاخر، تجربیات خود را با خوانندگان اشعار «ولی دوشنبه، آه» به اشتراک بگذارد.