رضا داوری اردکانی (زادهٔ ۱۵ خرداد ۱۳۱۲ در اردکان)، فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشستهٔ گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران است. داوری اردکانی از بدو تأسیس فرهنگستان علوم (۱۳۶۸) عضو پیوستهٔ فرهنگستان علوم است و از سال ۱۳۷۷، ریاست این فرهنگستان را بر عهده دارد. او از چهرههای شاخص در حوزهٔ نظریهپردازی فرهنگی و اندیشهٔ فلسفی بهشمار میآید. او همچنین عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است
رضا داوری اردکانی (زادهٔ ۱۵ خرداد ۱۳۱۲ در اردکان)، فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشستهٔ گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران است. داوری اردکانی از بدو تأسیس فرهنگستان علوم (۱۳۶۸) عضو پیوستهٔ فرهنگستان علوم است و از سال ۱۳۷۷، ریاست این فرهنگستان را بر عهده دارد. او از چهرههای شاخص در حوزهٔ نظریهپردازی فرهنگی و اندیشهٔ فلسفی بهشمار میآید. او همچنین عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است.
رضا داوری اردکانی (زادهٔ ۱۵ خرداد ۱۳۱۲ در اردکان)، فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشستهٔ گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران است. داوری اردکانی از بدو تأسیس فرهنگستان علوم (۱۳۶۸) عضو پیوستهٔ فرهنگستان علوم است و از سال ۱۳۷۷، ریاست این فرهنگستان را بر عهده دارد. او از چهرههای شاخص در حوزهٔ نظریهپردازی فرهنگی و اندیشهٔ فلسفی بهشمار میآید
من اگر رند خراباتم وگر حافظ شهر این متاعم که تو میبینی و کمتر زینم دفتری که در دست دارید حاصل گفتوگوی بالنسبه طولانی با همکار گرامیم جناب آقای دکتر حسین کلباسی است. بعضی دوستان دیگرم نیز مشارکتی داشته اند. سعی بر این بوده است که ابهامهای موجود در نوشتههای من تا حد امکان رفع و روشن شود. اگر به این مقصود نرسیدهایم. بضاعت من اندک بوده است. رضا داوری اردکانی
از زمانِ شکلگیری تمدن و اجتماع بشری، «زیست اخلاقی» به یک مسئله بدل شده است. این پرسش که «کدام عمل از حیث اخلاقی رذیلت است و کدام فضیلت» همواره فکر و ذهن آدمیان را به خود مشغول داشته و مباحث و مناقشات گستردهای را رقم زده است. اما در جهان امروز، با فروپاشی بسیاری از پیشفرضها و اسطورههای برسازندۀ مبانی اخلاق، این مسئله اهمیتی مضاعف یافته است که مبانی اخلاق و شروط کشف و تحقق آن چیست؟ در همین مسیر، استاد، دکتر رضا داوری اردکانی، در اثرِ حاضر به بررسیِ موضوعِ اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی پرداخته است. این دفتر حاوی گزارش پژوهشی است درباره اخلاق و مقام آن در زندگی انسانی و وضعی که در کشور ما پیدا کرده است و نسبتی که با علم و آموزش و پژوهش و بهخصوص با علوم انسانی دارد.
کتاب «درباره علوم انسانی» مشتمل بر یک گفت و گو به عنوان مقدمه است که در این گفتگو مجموعه ای از پرسش ها درباره آراء و آثار دکتر رضا داوری اردکانی در حزوه علم شناسی فلسفی و علوم انسانی مطرح است و در ۲۰ فصل دیگر دیدگاههای استاد داوری اردکانی درباره خرد پیشرفت، توسعه علم، علوم انسانی و دانشگاه منعکس شده است
پرسشهایم در مورد فلسفه و سیاست و مقام سیاست در جهان اسلامی و وضع فکر و زبان همه میتوانست در یک پرسش جمع شود و آن اینکه آیا ما مستعد رهایی از وضع زمان و ورود در راهی دیگر هستیم یا نیستیم و آیا به سوی پایان آن وضع نامطلوب میرویم یا باید سرگردان به گرد خویش بچرخیم؟ دکتر فردید به مسائل و پرسشهای من کاری نداشت یا کمتر میاندیشید. او یکی از حاضران در مجلس دفاع از رسالۀ دکتری بود، اما در آن مجلس حرفی نزد. وقتی مقالۀ مقام فلسفه منتشر شد، معلوم شد که با مطالب کتاب فارابی نیز سر موافقت نداشته است و چنانکه گفته شد بهشدت با بحث مقام فلسفه مخالفت کرد و مخصوصاً وقتی گفتم که با سیاست نمیتوان تفکر را تغییر داد و تعبیر سیاستزدگی را به زبان آوردم بهشدت برآشفت. با پیشآمد انقلاب، دلها و جانها همه مسخر آن شد، تا جایی که برای تدبیر سیاسی نیز جایی باقی نماند. چند سالی که گذشت بهتدریج اختلافها ظاهر شد. نظام سلطنتی رفته بود و به جای آن نظام جمهوری اسلامی آمده بود. جمهوری اسلامی چه میخواست بکند و به کجا میخواست برود؟ اختلافها با طرح چنین پرسشهایی و در پاسخ به این پرسشها آشکار شد…
این کتاب دربردارندۀ مقالات ارائهشده در سمیناری است که در سال 1390، در باب زبان و استعاره برگزار شده. این سمینار، به پیشنهاد شاخۀ زبانشناسی گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم بر پا شده و در آن، استادان «دکتر یارمحمدی»، «دکتر نیلیپور»، «دکتر قائمینیا» و «دکتر داوری اردکانی» سخنرانی کردهاند. عناوین مقالات مطرحشده عبارتند: «زبان و استعاره»، «معرفتشناسی و استعارۀ مفهومی از دیدگاه زبانشناسی شناختی»، «استعارههای مفهومی در آیات قرآن»، «ظهور زبان استعاری مفهومی برای آینده» و «تحلیل هنر کلام دینی و عرفانی از منظر گفتمانشناسی انتقادی».
مجموعه چهارده مقاله است که اکثر آنها گزارش هایی از وضع کنونی تفکر و علم و فرهنگ و نظام علمی-آموزشی و اخلاق در ایران معاصر است. رضا داوری اردکانی مطابق معمول دو دهه اخیر در این کتاب نیز به وضع توسعه و نسبت آن با تجدد نظر داشته است. به عبارت دیگر می توان گفت این کتاب همانند دیگر کتب بیست سال اخیر او دعوت به تامل در امور است. تاملی که نزد داوری اردکانی با انصاف فکری، رواداری و اعتدال همراه است. مجموعه مباحث کتاب اگر چه با ایجاز و ابهام برخوردار است، اما کوششی ارجمند برای شناخت شرایط وضع کنونی ایرانیان در بستر تاریخ تفکر معاصر است. جوهره مهم ترین فرازهای کتاب حاضر ناظر به تجدد و به عبارت صحیح تر تاریخ تجددمآبی ما ایرانیان است که در وضعی پیچیده ایران را در میانه وضعیتی مشابه کشورهای در حال توسعه و همچنین کشورهای توسعه یافته نگاشته شده است.
قبل از این که بدانیم شرق شناسی چیست و از کجا آمده است از خوبی و بدی و سود و زیانش نگوییم. تاریخ و حوادث تاریخی را باید شناخت زیرا درک و فهم جامعه و سیاست و فرهنگ به درک زمان و تاریخ بسته است. گسست تاریخی و شرق شناسی نیز دو امر مهم تاریخی در زمان ماست. تاریخ تجدد با یک گسست بزرگ آغاز شده و در تحقق آن، بسیار چیزها دخیل بوده است و یکی از آن ها که لا اقل در ظاهر، ارتباط بیشتری با ما دارد شرق شناسی است. شرق شناسی بنیاد و سازمان عظیم تحقیقاتی اروپاست که طی سه قرن، به نحو منظم و پیوسته در گذشته آسیا و آفریقا مطالعه کرده و کارش در قرن بیستم به پایان رسیده است. کتاب شرق شناسی ( ادوارد سعید ) می توانست راهی برای شناخت جهان کنونی و دیالوگ میان دو جهان توسعه یافته و توسعه نیافته پیش پای شما بگذارد، اما ظاهرا کمتر نیازی به این شناخت و دیالوگ وجود دارد. اما این که شرق شناسی چیست و از کجا آمده، پاسخش را نه شرق شناس بلکه فیلسوف و مورخ فرهنگ عصر جدید می تواند بدهد و...
آنچنان که تجربۀ زیستۀ تاریخی ما در این دو قرن اخیر نشان داده است، توسعهنيافتگی کماکان مبرمترین مسألۀ ما ایرانیان است. مسألۀ توسعهنیافتگی نقطۀ کانونی همۀ ديگر مسائلمان، مثل عدم توسعۀ سياسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوقی است. به نظر میرسد جامعۀ ایرانی با يک دور باطل مواجه است. ما با مسائل سياسی و اجتماعی بسياری مواجه هستيم که به نحو توأمان هم علت و هم معلول، هم عامل و هم حاصل توسعهنيافتگی است. پاره کردن اين دور باطل مهمترين وظيفۀ کنونی روشنفکران و انديشمندان ماست. عقلانیت انتزاعی و غیرتاریخی و عدم درک موقعیتمان به منزلۀ «وضعیتی تاریخی» و گم شدن در بیراهههای مناقشات سیاسی و ایدئولوژیک را بايد منطق مشترک بسیاری از ایرانیان و به منزلۀ بنیادیترین مانع درک مقولۀ توسعه و توسعهنيافتگی تلقی کرد. شاید بتوان در این میان، رضا داوری اردکانی را یک استثنا تلقی کرد. وی در این مجموعۀ سه جلدی، با عنوان نقد فرهنگ توسعهنیافتگی میکوشد جامعۀ ایران را در فهم معضل تاریخی توسعهنیافتگی یاری دهد. فیلسوف ما در جلد اول این مجموعه به بحث از رابطۀ «علم، فلسفه و عقلانیت»، در جلد دوم به رابطۀ مقولات «علم، سیاست و تاریخ» و در جلد سوم به مباحثی در خصوص «پژوهش علمی و سیاست علم» در کشور میپردازند.