در مقدمه این کتاب آمده است: اگر انقلاب اسلامی را با وجود عنایات ربوبی و امدادهای غیبی، تجربهای بشری ندانیم، لاجرم نمیتوانیم به بازشناسی ضعفها و قوتهای آن بپردازیم و کامیابیها و ناکامیهایش را تحلیل کنیم. از سوی دیگر، اگر به بقای این انقلاب برای دههها و سدههای آینده میاندیشیم، ناگزیر باید آن را در چهارچوب و قالب و شکل و زبانی تعریف کنیم که در موقعیتهای مختلف زمانی و مکانی آینده مستمر باشد. نویسنده در بخش دیگری از این مقدمه میافزاید: این کشسانی و تابآوری، در عین حفظ اصول و مبانی اساسی، لازمه حفظ و بقا است؛ چنانکه اسلام نیز اساساً از ابتدا چنین عرضه شد و از همین رو، امروز بقا و گسترش پیام این دین الهی را در شرق و غرب عالم میبینیم؛ زیرا چنان منطبق عرضه شد که از یک آفریقایی بیاباننشین تا یک اسکیموی قطب شمال میتوانند در وضعیت خاص زندگیشان مسلمان باشند. در صورتی که اگر اسلام به صورت مجموعهای از دستورهای خشک و احکام تغییرناپذیر و ناسازگار معرفی میشد، تنها با مسلمانان شبه جزیره عربستان در همان زمان تناسب داشت.