داستان، از پیرزنی به نام بیبی منظر، همراه با شوهر بیمارش، و تنها پسرش قاسم میگوید که همگی در آذربایجان زندگی میکنند. در کنار او، رزمنده میانسالی به نام اِلدار است که تعزیهدار روستا و شبیهخوان امام حسین (ع) است. زمستان سال 1350، غلامحسین، فرزند پیشنماز محل و دانشجویی مذهبی در تهران که در پخش اعلامیههای امام خمینی دست داشته است، دستگیر میشود.