نویسنده: جی. دی. سلینجر مترجمها: امیر امجد و بابک تبرایی انتشارات: نیلا این کتاب هم مثل کتاب "هفته ای یه بار آدمو نمی کشه" مجموعه ای از 10 داستان کوتاه سالینجر هست که به صورت پراکنده در مجلات به چاپ رسیده بوده - قلب یک داستان پاره پاره : در مورد نویسنده ای که سعی داره یک داستان عاشقانه بنویسه . قشنگه - بر و بچه ها : گفت و گوی یک سری جوون شاید کمی تنها . خوبه - دخترکی در سال 1941 که اصلا کمر نداشت : ملاقات یک دختر و پسر . خیلی حس عجیب و خاصی داشت . خوشم اومد - برادران واریونی : در مورد دو برادر معروف در دنیای موسیقی . این واقعا قشنگ بود - این ساندویچ مایونز نداره : در مورد جنگ و جبهه . قشنگه با یک لحن گرم و روان -دختری که می شناختم : اینم در مورد پسری هست که برای یادگیری زبان به اروپا رفته و از دختر همسایه شون خوشش می یاد . خوب بود - قلق : در مورد یک سربازه . خوبه - یادداشت های شخصی یک سرباز پیاده نظام : اینم باز در مورد سربازهاست و داستان خیلی قشنگیه - برو ادی را ببین : برادری که داره خواهرش را نصیحت می کنه . خوبه - نغمه ی غمگین : در مورد مظلومیت سیاه پوست ها . کلا قشنگه