عمدهترین مشکل انسان معاصر، قطع پیوند و ارتباطش با آفریدگار و حامی اصلی اوست. ریشهٔ همهٔ فجایع و مصائب روزگار ما این است که سایهٔ خدا بر سر فرد و جامعه، نادیده انگاشته میشود و انسان، با همهٔ ناتوانیاش میخواهد عنان اختیار خود و عالم را به دست بگیرد. این است که هر روز، درماندهتر از پیش، یأس و پوچی و سرگردانی و نیست انگاری را تجربه میکند. کسی که به یک قدرت لایزال متکی است، هرگز درمانده نمیشود. کسی که محبوبی را با همهٔ وجود دوست میدارد، میپرستد و ستایش میکند، هرگز انگیزهاش را برای ادامهٔ حیات، از دست نمیدهد. کسی که محبت پروردگار را به خویش، درک میکند و خود را هر لحظه، مورد لطف و عنایت و رحمت میبیند، به پوچی نمیرسد. کسی که قادر متعال را مدام بر کردار و گفتار و پندار خویش، شاهد و ناظر میشمرد، مرتکب خلاف نمیشود و پای در مسیر انحراف، نمیگذارد. کسی که دستش را به دست پرورندهٔ بیهمانند خویش، سپرده است، هرگز گم نمیشود، سرگردانی نمیکشد و سر از ناکجاآباد در نمیآورد. و... دعا جادهای است که انسان را به خالق خویش متصل میکند. مناجات، شریان حیاتی است که خون زندگی را در رگهای انسان، میدواند. دستهای راز و نیاز، نردبانی است که انسان زمینی را به خدای آسمانی، میرساند و نیایش، برای روح، کار قلب را میکند. هوای تازه عبودیت را میگیرد و آلودگیهای ناشی از مناسبات زمینی را تصفیه میسازد. و این کتاب مناجاتی است با خداوند مهربانمان، با سادهترین کلام و زیباترین واژگان.