میرزا عبدالقادر بیدل شاعر بزرگ زبان فارسی (۱۰۵۴ _ ۱۱۳۳ ق) علاوه بر قالب غزل، که قالب محبوب و اصلی کار اوست، در قالب رباعی نیز آثار قابل توجهی دارد. او نزدیک به ۴۰۰۰ رباعی دارد و این رباعیات در جامعۀ ادبی ایران کمتر شناخته شده است. البته رباعیات او یکدست نیست و پست و بلند دارد و همین، گزینشی از میان این دیوان قطور رباعی را ضروری میسازد. در کنار این، پیچیدگیها و دشواریهای شعر بیدل هرچند در رباعی کمتر از غزل است، شرحها و توضیحهایی بر آنها را نیز میطلبد. این دو کار در کتاب «مرقع صد رنگ» در حد اقتضای حجم این کتاب توأما صورت گرفته است، یعنی یکصد رباعی بهتر بیدل به انتخاب گردآورنده، با شرحهایی کوتاه همراه شده و «مرقع صدرنگ» را تشکیل داده است. کتاب با مقدمهای از گردآورنده نیز همراه شده است، که در بخشی از آن میخوانیم: «رباعیات بیدل تنوع محتوایی چشمگیری دارد و در اینجا تناسب بیشتری میان مضامین و مفاهیم گوناگون برقرار شده است. شاید بتوان گفت که این دیوان از آثار دیگر رباعی سرایان هم رنگین تر است، چون دست کم ده نوع رباعی در آن می توان یافت: رباعیات عاشقانه، رباعیات عارفانه، رباعیات فلسفی و متأملانه، رباعیات اجتماعی و سیاسی، رباعیات تربیتی و اخلاقی، رباعیات اعتقادی و مذهبی، رباعیات متضمن مباحث ادبی، رباعیات هجو و هزل، رباعیات مناسبتی، خیر مقدم ها، قید واقعه و ماده تاریخ، رباعیات تفننی (بی نقطه، منقوطه و امثال آن).»
گردآورنده: محمدکاظم کاظمی انتشارات: سپیده باوران با مقدمه سید علی میرافضلی در این کتاب ۶۱۸ رباعی از بیدل گرد آمده است. بسیاری از این رباعیها با شرح و توضیحاتی از سوی گردآورنده همراه شدهاند و این قضیه یک تفاوت عمدۀ این گزیده با دیگر گزیدههای رباعیات بیدل است. در این شرحها به بیتهای بسیاری از غزلیات بیدل هم به عنوان شاهد مثال اشاره شده است.
کتاب شعر «جشن فراموشی ها»، شامل حدود 50 رباعی است که تنوع موضوعی دارد. مرگ در آثار میلاد عرفان پور، به ویژه این کتاب، جایگاه ویژه ای دارد. همین طور در مورد شهر نیز سروده هایی وجود دارد.
میلاد عرفانپور( -۱۳۶۷)، شاعر است. کتاب پادشهر، دغدغههای انسان دهاتی ماندهای را روایت میکند که در گیر و بند مقتضیات جامعه مدرن اسیر شده و نمیداند که با تضادها و تعارضها باید چه کند. عرفانپور این کتاب را به آنان که در شلوغیهای شهر، ایمان روستاییشان را گم نمیکنند، تقدیم کرده است. به طور کلی او در این کتاب کوچک شصت صفحهای، میانهاش با شهر خوب نیست. البته به شهری که دستاوردش مصراع چهارم و ناگوار این رباعی است: این جا دل سفرهها پر از نان و زر است آنجا جگر گرسنهها شعلهور است ای وای بر این شهر که در غربت آن همسایه ز همسایه خود بیخبر است