شاید فکر کنید همهی وایکینگها خشن و زمخت و بدجنس و پشمالو و بوگندو هستند. اما تورفین یک وایکینگ معمولی نیست! پدر تورفین، هرولد جمجمهخردکن که جانش از مهربانی بیش از حد تورفین به لب رسیده، تصمیم میگیرد او را به سفر دریایی بفرستد. قرار است در این سفر، تورفین لقب وایکینگی هم بگیرد... آیا تورفین، وایکینگ مهربان میتواند از پرتشدن توی دریا نجات پیدا کند؟ تورفین، مهربانترین (و بدترین) وایکینگ دنیا میتواند دهکدهاش را از چنگ مَگنِس استخوانخردکن نجات بدهد؟
یک سیبیله بود که از زیر بوته بیرون آمده بود. سیبیله داد زد: «من سیبیل کیام؟» گربه گفت: «سیبیل من که نیستی، چون من خودم سیبیل دارم.» بز گفت: «سیبیل من هم نیستی، چون من ریش دارم.» خروس گفت: «من که اصلاً سیبیل ندارم.» مورچه گفت: «تو سیبیل منی.» آنوقت سیبیل را برداشت، چسباند پشت لبش. سیبیله کلفت بود، گنده بود. مورچه راه که میرفت تالاپتالاپ میخورد زمین. یک دفعه …
کتاب قصه های الفبا نوشته محمدرضا شمس دارای 32 قصه به تعداد حروف الفبا می باشد. یک کتاب جمع و جور که کنار آموزش الفبا به کودکان، یک عالم قصه های بامزه هم برایشان تعریف می کند. در هر داستان با یکی از حروف الفبا آشنا می شویم. پ پیراهن، جیم جادوگر، ر رقاص، شین بی شلوار، میم کله گنده، واو وزوزو و خلاصه همه ی حروف الفبای فارسی.
این داستان طرحی بسیار قوی و جذاب دارد. رولد دال با قدرت نویسندگی جادویی و دید طنز آمیز کم نظیرش کاری میکند که خواننده خود را به جای پرنده ها و جانوران بگذارد و درک کند که انسان ها چه بلاهایی بر سر جانوران می آورند. این داستان را می توان برای علاقه مند کردن کودکان به جانوران و طبیعت به کار برد. داستانی که بدون پند ونصیحت و با برانگیختن تخیل و با زبانی طنزآمیز به کودک نشان میدهد که پرندهها و جانوران هم زندگی کردن را دوست دارند. انگشت جادویی یکی دیگر از داستانهای جادویی رولد دال است. خواندن آن برای ترویج پاسداری از محیط زیست پیشنهاد میشود.
مجموعه ده داستان کوتاه به نام های راست دروغ نما، نمی شه بیاریش اینجا، واردیلو، روایت ویلیام، ویلی و فیلم ترسناک، جک تنبل، پازی مخترع، روزی که مایکل خبرساز شد، خانم می گیج می شود، پیتر نمونه و هنری زلزله که همه دارای موضوع های متنوع و پرباری هستند که از میان داستان های دلنشین و سرگرم کننده بهترین نویسندگان کودک و نوجوان انتخاب شده که برای قصه خوانی یا قصه گویی و بازخوانی مکرر مناسب است. کودکان معمولاً از طنز لذت می برند و این داستان ها برای آنان جذاب خواهد بود
دندانهای سوسمار تیلیک تیلیک به هم میخورد. چه بلایی سر باغوحش آمده؟ در سردترین روز سال، صدای وحشتناکی به گوش میرسد و دستگاهِ گرمایشیِ باغوحش از کار میافتد. همهی حیوانها دارند از سرما یخ میزنند. در سردترین روز در باغ وحش (البته همه به جز خرس قطبی!) آقای پیکلز، مدیر باغوحش، از کارکنانش میخواهد حیواناتشان را در تعطیلات آخر هفته به خانه ببرند و آنها را گرم نگه دارند. چه ماجراهایی ممکن است اتفاق بیفتد؟
اُتولین، دختری ماجراجو است که با موجودی پشمالو به نام آقای مانرو در یک آپارتمان کوچک اما در شهری بزرگ زندگی میکند. در شهر اتفاقاتی افتاده است؛ سگهای کوچک و باارزش ناپدید میشوند. آیا اُتولین و آقای مانرو میتوانند با یک نقشهی خارقالعاده دزدهای جسور را دستگیر کنند؟
کتاب کارآگاه ماریلا: آشپز غیب شده، نوشته ی کیت پنکهرست است به ترجمه ریحانه جعفری و چاپ انتشارات افق (کتاب های فندق). ماریلا دختر نه و نیم ساله باهوشی است که گروه کارآگاهی خاص خودش را دارد، گروهی که همه اعضای آن دختر هستند و اسم آن دختران مرموز است. او باور دارد که در کار خودش بسیار حرفه ای است و از پس هر معمایی بر می آید، حالا ماریلا با معمای جدیدی رو به رو شده و باید با دوستانش گره ها را باز کند، آن ها باید با کمک هم دیگر بفهمند که برای آشپز مورد علاقه شان چه اتفاقی افتاده است!
مجموعه اي از داستان هاي كارآگاهي و مهيج كه كميسر كوگل بليتس قصد كشف پاسخ معماهايشان را دارد. وجود لكه هاي روغن در رودخانه ي البه، دزدي از يك بنگاه سرمايه گذاري، دزديدن آثار دست ساز و ارزشمند از خانه ي كنسول و بسياري پرونده ي رمزآلود ديگر. داستان هايي كه مغز كودكان و نوجوانان را به جستجو و كاوش براي پيدا كردن مدرك جرم وامي دارند.
مجموعه اي از داستان هاي كارآگاهي و مهيج كه كميسر كوگل بليتس قصد كشف پاسخ معماهايشان را دارد. دزديده شدن جواهرات از جواهر فروشي، شعارنويسي وسط ديوار تازه رنگ شده ي مترو و مدرسه، كشته شدن سگ رئيس بانك و بسياري پرونده ي رمزآلود ديگر. داستان هايي كه مغز كودكان و نوجوانان را به جستجو و كاوش براي پيدا كردن مجرم و مدرك جرم وامي دارند.
دوست داری عکست توی روزنامهها چاپ شود؟ جسیکا، همکلاسی جودی، در مسابقهی هجی کلمات مقام اول را به دست میآورد و تصویرش در روزنامهی محلی چاپ میشود. جودی احساس حسادت میکند، به خصوص زمانی که متوجه میشود تمام اطرافیانش، زمانی و به نوعی، از آنها در جایی نام برده شده، به فکر میافتد کاری کند تا مشهور شود و عکسش را در همهی روزنامهها چاپ کنند…
هارمونی پارکر کتاب «دماغ ملکه» فکر میکند حیوانات از آدمها جالبتر هستند. او آدمها را شبیه حیوانات نقاشی میکند. او پدرش را شبیه یک فک میبیند، مادرش را یک کبوتر، خواهرش را یک گربه و عمویاش را یک خرس! هارمونی آرزو دارد که حیوان خانگی داشته باشد. او هدیهٔ عجیبی از عمویاش میگیرد، یک سکه که قدرت جادویی دارد و میتواند هفت آرزوی هارمونی را برآورده کند. اما همه چیز به همین سادگی نیست! هارمونی قبل از آن باید بتواند معمایی را حل کند!
این کتاب اثری است از تروی کامینگز که توسط نیلوفر امنزاده به فارسی روان ترجمه شده است. این کتاب را نشر پرتقال منتشر کرده و در اختیار نوجوانان علاقه مند به مطالعه قرار داده است. «الکساندر باپ موقعی که صدای جیغ را شنید، تقریبا به خانه رسیده بود. صدا از توی خانهی آنها میآمد. او با عجله شروع به دویدن کرد و خودش را به خانه رساند. پدر توی ایوان بود و داشت بالا و پایین میپرید و جیغ میکشید. الکساندر داد زد:« پدر؟ چی شده؟» او با هیولاهای بادکنکی، سایههای خرابکار، ماهیهای زیرزمینی و چند موجود عجیب و غریب دیگر جنگیده بود. الکساندر اول ایوان خانه را خوب نگاه کرد، بعد چشم چرخاند و توی حیاط را با دقت بررسی کرد. خبر از هیولاها نبود. با خودش گفت: «اوه! هیچ چیزی به پدر حمله نکرده، او از خوشحالی دارد بالا و پایین می پرد!» پدر گفت:« یک خبر خوب ال. بالاخره رسید!»
کتاب «نام من سرخ» My Name Is Red نوشتهی «اورهان پاموک» در سال 1998 منتشر شد. داستان این رمان شاهکار دربارهی نقاشان دربار عثمانی است که به دستور پادشاه وقت به اصول نقاشی اروپایی ازجمله نقاشی پرتره و چهره روی میآورند. برخی از این هنرمندان که استادان مینیاتور، تذهیب و خطاطی هستند ساختارشکنی میکنند و با یکدیگر به اختلاف میخورند. در میان کشمکشها و اختلاف آنها چندین قتل مرموز و مبهم گره میخورد که توجه حتی پادشاه را برمیانگیزد.
کتاب خوب،قاعدتا،کتابی ست که از درآمد و برآمد،واز پیشکفتار و پی گفتار عاری باشد و خواننده را از همان آغاز به وادی اصلی بکشاند،تا آنجا که پایان متن،پایان کتاب باشد و مقصد و مقصود هر دو به حاصل آید.اما کتاب حاضر از این ویژگی یا از این امتیاز برخوردار نیست.
ساردینیا در دهه 1950 دنیای باستانی در حاشیه این رسوب است. طبق مأموریت Campidanese که به خانواده های بزرگ اجازه می دهد تا با پذیرش این کلمه، ناباروری دیگران را جبران کنند، ماریا شش ساله است و به تازگی "دختر روح" سالخورده Bonaria Urrai شده است. پیمان ضمنی این است که دختر وضعیت وراث را به دست می آورد، اما در عوض وعده می دهد که در نیازهای سالمندی از مادر متقاضی مراقبت کند. این دختر در ابتدا متقاعد شده است که بوناریا اروائی یک خیاط است و در واقع روزها با جریان در کارگاه خانگی یک بشریت روستا، ساخته شده از بدبختی های کوچک و روابط ساخته شده از ژست ها و نگاه ها، بسیار بیشتر از کلمات مشخص می شود.
ارنست همینگوی نویسنده نامدار آمریکایی جزو نویسندگانی است که با خلق آثار ویژه همواره از مرزها عبور کرده است. او میداند چطور یک قصهی جنگی مردانه را برای هر مخاطبی به شکل دوستداشتنی روایت کند. جنس روایت بیشتر داستانهای کوتاه و بلند همینگوی از دل جنگ است اما او در این میان شکستها، عشقها، مسائل اجتماعی و واقعیت جامعه را هم به خوبی نشان میدهد. کتاب خورشید همچنان میدمد اولین رمان ارنست همینگوی است که اگرچه داستان آن به فضای بعد از جنگ مرتبط است اما رد جنگ هنوز در آن حضور دارد.
محور اصلی داستان خیرالنسا زندگی مادربزرگ نویسنده معروف یعنی قاسم هاشمینژاد است. مادربزرگی که قریب به یک قرن زیسته است. نویسنده در این کتاب به بهانه نقل سرگذشت او، با نثری زیبا به سیر تحول جامعه سنتی پرداخته است.
هریمورگان، شخصیت اصلی کتاب داشتن و نداشتن است که زندگیاش با قایق ماهیگیری و ماهیهایی میگذرد که صید میکند. بعد از مدتی، آقای جانسون که مشتری چارتر ماهیها بود، او هری را فریب داده و بدون پرداخت پول، ناپدید میشود. هریمورگان، ناچار، دست به قاچاق مهاجران غیرقانونی چینی میزند و در این بین، مرتکب قتل شده و خودش نیز به دست انقلابیها کشته میشود. داشتن و نداشتن، تنها رمان همینگوی است که تماماً در آمریکا رخ میدهد و بهوضوح میشود ردپای بحران اقتصادی سالهای دههی ۱۹۳۰ را در آن دنبال کرد؛ بحرانی با پسلرزههایی بسیار هولناکتر از فقر و تنگدستی. همینگوی در آن سالها، یک فعال اجتماعی به تمام معنا و دشمن سرمایهداری بود. او در جنگهای داخلی اسپانیا شرکت کرد. در آن سالها، گرایشهای مارکسیستی داشت که البته این را میتوان از حال و هوای کلی رمان فهمید. داشتن و نداشتن، شاهکار همینگوی نیست، اما کتابیست آبرومند از نقد اجتماعی و روابط انسانی و اقتصادی خراب که آدمها را به کارهای پیشبینی نشده وامیدارد.
غائب طُعمه فرمان فصل گمشده از تاریخ ادبیّات عراق را نوشته است، و این کار بی هیاهو صورت گرفته است، زیرا او از کوس و طبل نواختن بیزار بود و از هیاهوی محافل دوری می کرد و به بزرگداشت و ارزیابی بی اعتنا بود. جایزۀ او همین بود که رمانی بنویسد که مردم بخوانند. یگانه دغدغۀ او این بود که ارتباطش با خوانندگانش برقرار باشد. خوانندگان او خود جایزه و نشانِ اویند.