یک بود و یکی نبود از نظرگاه نویسندگان و منتقدان ادبی، اتفاق بزرگی در نثر فارسی معاصر بهشمار میرود. بهترین اثر سید محمدعلی جمالزاده و نخستین مجموعهداستان کوتاه فارسی به سبک جدید است. این کتاب را سرآغاز سبک واقعگرایی در ادبیات معاصر فارسی میدانند. نثر فارسی با این مجموعهداستان قدم در دنیای جدید میگذارد و عرصه جدیدی بهنام داستاننویسی کوتاه را تجربه میکند.
درخت و برگ ( سه داستان تخیلی ) نویسنده: جی. آر. آر تالکین مترجم: مراد فرهادپور انتشارات: روزنه نیگل نقاش بود، اما نقاشی نه چندان موفق؛ تا حدودی به این خاطر که مشغلههای بسیار داشت. بیشتر آنها در نظرش جز دردسر چیزی نبودند، ولی آنها را به نحو احسن انجام میداد بهویژه هنگامی که نمیتوانست از سر بازشان کند، و (به عقیدۀ او) متأسفانه وضع اغلب همینطور بود. سرزمین وی قوانین نسبتاً سختی داشت. البته موانع دیگری هم بود؛ مثلاًً گاهی اوقات بهکلی عاطل میماند و هیچ کاری نمیکرد. دیگر آنکه به نوعی دلرحمی دچار بود. میدانید منظور چه نوع دلرحمیای است. این احساس غالباً به جای آنکه او را به انجام کاری وادارد، ناراحتش میکرد، و حتی هنگامی که سرش به کاری گرم میشد هم از غرولند کردن و خشمگین شدن و ناسزا گفتن (بیشتر به خودش) دست برنمیداشت.
وقایع کتاب آنک نام گل در سالهای پایانی قرون وسطی (قرن پنج تا پانزده پس از میلاد مسیح) و در سال ۱۳۲۷ میلادی در اروپای پرآشوب اتفاق میافتد. در آن سالها مسیحیان از سویی درگیر جنگهای صلیبی در جهت استیلا بر ممالک مسلمانان بودند و از طرفی رشد فرقههای جدید در دل اروپا سبب گسست و چندپارگی افکار مومنان شده بود. این اختلافنظر حتی بین پادشاه و پاپ نیز دیده میشد. پاپ دستور به تفتیش عقاید میداد و در کار پادشاه و امور مربوط به سرزمینها دخالت میکرد. این کار بر پادشاه خوش نمیآمد و در تلاش بود تا دست پاپ را از دخالت بیجا در امور ممالک کوتاه کند.
داستان کتاب در آخرین سالهای قرن نوزده شروع می شود و در اولین روزهای حمله آلمان نازی به لهستان به پایان می رسد. محل داستان بیشتر ورشو است و قهرمانان تقریبا همه یهودی اند. خانواده موسکات ثروتمند است و پدر خانواده مشولام موسکات پدرسالاری مقتدر. جامعه یهودی ورشو یهودی ارتدکس هستند ، اما خواه ناخواه تغییر وارد این جامعه بسته و به شدت سنتی هم شده است. دخترهایی که به زور و به انتخاب پدر شوهر کرده اند جدا می شوند یا خیانت می کنند ، پسرهایی که برای جانشینی پدربزرگ خاخام شان تربیت می شوند طغیان می کنند و ریش می زنند و ... صهیونیسم دارد در بین یهودیان پا می گیرد و از آن طرف بیرون راندن یهودیان از خانه های اجدادی شان امری عادی است.
در کتاب گورستان پراگ، اثری شگفتانگیز از اومبرتو اکو، با قهرمان داستان کاپیتان سیمونه سیمونینی آشنا میشویم و با او همراه میشویم تا سیمونه بتواند جزئیات گذشتهاش را بهیاد بیاورد و از این طریق به واقعهای برسد که او را پریشان کرده است.
قرن هجدهم، دوران منحصربه فرد و هیجان انگیزی بود و از سده های گذشته، خشونت بارتر، پرانرژی تر و خلاقانه تر جلوه می نمود. شخصیت اصلی کتاب، تام جونز، در چنین دوره ای زندگی می کرد. او، مهربانی، صمیمیت و سخاوت را به همراه در لحظه بودن و روحیه ی بالا در خود پرورش داده بود، اما این موضوع، او را در مخمصه های اجتماعی می انداخت و یا بر سر دوراهی های اخلاقی قرار می داد. ماجراجویی های تام در بخش های مختلف انگلیس، تصویری شفاف و بی واسطه از زندگی در میانه ی قرن هجدهم به مخاطب می دهد و در این مسیر، خواننده را با هنرمندی تمام سرگرم می کند. تام جونز، بچه ای سرراهی با والدینی ناشناخته توسط مردی به نام آقای آلورتی پرورش می یابد و به شدت عاشق و شیفته ی سوفیا وسترن، دختر زیبا و به ظاهر دست نیافتنی ارباب خانه ی کناری می شود؛ گرچه گاهی اوقات زیبایی های دختران محلی نیز تام را به وسوسه می اندازد. وقتی که آقای آلورتی، تام را به منظور ایستادن روی پای خود از مزرعه طرد می کند و سوفیا هم برای فرار از ازدواجی اجباری با او به لندن می گریزد، ماجراجویی های جذاب کتاب آغاز می شود.
استینک میخ شده بود به کانال هواشناسی و چشم از آن برنمیداشت که یکدفعه از توی ایوانِ خانه، صدای تلقتلوق و دنگدونگ شنید. از روی کاناپه پرید پایین و رفت که ببیند جریان از چه قرار است. با دیدن پستچی با خوشحالی فریاد زد: «پستچی! کسی برایمان یک بسته فرستاده!» جودی از پشتسرش داد زد: «استینک، نکند دوباره نامه نوشتهای و خرت و پرتهای مجانی سفارش دادهای؟ اگر این کار را کرده باشی، مامان و بابا حسابی خدمتت میرسند.» استینک گفت: «نع!» و در را باز کرد و دوید بیرون که تا ماشین پست نرفته، به آن برسد. او خوشش میآمد با پستچیشان، آقای هاروی، حرف بزند. آقای هاروی موهایش را دماسبی میکرد و سگی به اسم پورکچاپ داشت. استینک پرسید: «حال پورکچاپ چهطوره؟»
چترتان را محکم نگه دارید! تندباد اِلمر دارد با سرعت نزدیک میشود! قرار است تندباد شدیدی با سرعتی باور نکردنی به منطقهی خانوادهی دمدمی بیاید. خانوادهی دمدمی مواد غذایی و باتری و شمع خریدهاند و خود را برای تندباد آماده کردهاند. تندباد علاوه بر باد و باران شدید با خودش اشباح و سوپر سنجاب و موجودات فضایی هم میآورد. وایی! چه وحشتناک! حالا همهی اینها به کنار، برق شهر هم قطع میشود و جودی و استینک در تاریکی و تندباد ترسناک، بدون تلویزیون و کامپیوتر، نمیدانند چه کار کنند. اما مامانبزرگ لو برای جودی و استینک برنامههای جالبی دارد!
مادر غولماز هفت-هشت تا مارمولک تر و تازه با یک سنجاب کلهسیاه و یک جوجهتیغی بنفش برایش آورده بود. گفت: «بخور تا جان بگیری مامان! فردا باید یک بچهی آدمیزاد را درسته قورت بدهی. شوخی که نیست!» غولماز چند قطره زهر مار سر کشید و سنجاب را قورت داد. مامانش به جوجهتیغی اشاره کرد و گفت: «بخور دخترم که گوشتش خیلی خاصیت دارد!» غولماز گفت: «نه مادرجان! سیر شدم.» مادرش گفت: «خوشگل مامانی! اگر از خارهاش بدت میآید، برایت پوست میگیرم.» غولماز به ابرهای پشمکی توی آسمان خیره شد. با خودش گفت: «اَه! اَه! ...
باغوحش حسابی شلوغ شده! مسئول نگهداری زنبورها غیبش زده. آقای پیکلز فکر بِکری دارد: کارکنان باغوحش میلتون میدو باید حیوانهایشان را با هم عوض کنند. همه خیلی هیجان زدهاند؛ در شلوغ ترین روز در باغ وحش شامپانزهها شلوغبازی در میآورند وکرگدن میغرد! اما وقتی خرس قطبی با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت به طرف خیابان اصلی میدود، مسئولان باغوحش حسابی میترسند. چه ماجراهایی ممکن است اتفاق بیفتد؟
داستان، داستان دخترکی است که تا چهار سالگی هیچ کلامی از دهانش بیرون نمیآید. تلاش و اصرار دیگران برای حرف زدن او هیچ نتیجهای ندارد. دارو و درمان هم همینطور تا روزی که نگاه دخترک به فوارهای بلند میافتد… داستانی جذاب، پر رمز و راز و تمثیلی. خصوصاً که با افسانهها همراه میشود و هر چه پیشتر میرویم قصه در دل قصه میآید و افسانهها و داستان اصلی در هم آمیخته میشوند و بر جذابیت داستان میافزایند. داستانی لطیف با بعضی شخصیتهای حقیقی که معروف و مشهورند و در دنیای واقعی هم حضور دارند و همینطور شخصیتهایی جذاب مثل جنی که صدا نداشت، آقای شاعر، پیرزن دعانویس و جادوگرها.
این مادربزرگ، بدجنسترین و ترسناکترین مادربزرگ دنیاست او هر روز، کنار پنجره روی صندلی مینشیند و مدام غر میزند و دنبال بهانهای میگردد تا جورج را اذیت کند. آیا جورج با این وضع میتواند راحت زندگی کند؟ البته که نه! پس باید راهی پیدا کند تا به این وضع خاتمه دهد. او دارویی شگفتانگیز و جادویی میسازد تا شاید اخلاق مادربزرگ پیرش را بهتر کند. اما دارو چیز دیگری از آب در میآید که حتی برای جورج هم باورکردنی نیست!
مارکوس یک کرم است. او رنگ قهوهای را دوست دارد (چون قهوهای است) و دوست دارد در زمین گلیِ قهوهای، سوراخ درست کند. اما وقتی مارکوس، لارنس را دید (یک پرندهی چاقِ شلخته)، با بدترین ترسش رو در رو شد. مارکوس دو انتخاب داشت: یا نجات پیدا کند، یا مثل اسپاگتی هورت بکشندش بالا!
دوستان من همهی آدمها به یک معجزهی کوچولو احتیاج دارند. آخر چرا همه میخواهند که ویلیام به نفع آنها شهادت بدهد؟ رزی دلش گرفته. چرا امروز هیچ کس به او محل نمیگذارد؟ آخر آنیتا چهطور میتواند برادر کوچولوهایش را ساکت کند؟ چرا تیم قبول نمیکند که نباید این قدر وقتش را تلف کند؟ ملیسا ار کجا میتواند بفهمد که ملیسای واقعی چه کسی است؟ دوستان کیتی همهی زندگی او هستند و برای همین هروقت آنها ساکت و بیحوصلهاند او یک راه حل شگفتانگیز پیدا میکند.چیزی شبیه یک معجزه،یک معجزهی کوچولو! اگر شما هم به دنبال معجزهاید، یکی از دوستان کیتی شوید!
جودی و دوستانش انجمنی مخفی تشکیل میدهند. تنها شرط عضویت در این انجمن این است که قورباغهای روی دستت جیش کند! جودی و دوستانش برای تهیهی نقشهای دربارهی شهر، خانواده و انجمنی که عضوش هستند، وارد ماجراهای جالب و بامزهای میشوند…
با شما هستم آتیش پاره ها!گوش بدین به من! وقتی خانواه ی دمدمی به جزیره ی اکالیپوک می رسند،دزد دریایی یک چشم عجیب و غریبی با نقشه ی گنج به استقبال شان می آید اما در جزیره،تنها جودی و استینک نیستند که دنبال غنیمت دزدان دریایی میگردند.آیا آنها میتوانند پسر قد بلنده و دختر باهوشه را شکست دهند و گیج را پیدا کنند؟ مگان مک دونالد اولین نوشته اش را در ده سالگی در روزنامه ی مدرسه اش منتشر کرد.او از آن زمان تا امروز بیش از 30 کتاب برای کودکان نوشته که ماجراهای آن ها را اغلب از خاطرات دوران کودکی اش الهام گرفته است.او مدرک فوق لیسانس خود را در رشته کتابداری از دانشگاه پترزبورگ گرفت و قبل از نویسندگی،
به مدرسه ناخدا ریش آتشی خوش آمدید - آتشین ترین و بدترین مدرسه در تمام هفت دریا. در اینجا ،به دانش آموزان یاد داده می شود قوی و شجاع باشد و دروس شامل "پیاده روی، روی تخته" ، "مکالمه دزدان دریایی" و "بالا رفتن از لانه کلاغ" است. هر کتاب در نظر دارد که کلاس این مهارت های تازه یافته را در یک ماجراجویی واقعی دزدان دریایی آزمایش کند! کتاب ناخدا ریش آتشی 1
کتاب فینگ هیولای پشمالو اثری است از دیوید ویلیامز به ترجمه نوگل رازقی، تصویرگری تونی راس و چاپ انتشارات قاصدک صبا. این کتاب داستانی طنز و آموزنده را از یک خانواده با پدر و مادری آرام و خجالتی و دختری ترسناک و همیشه ناراضی در خود جای داده است. میرتل تقریبا همه چیز دارد اما هیچگاه احساس رضایت نمی کند و همیشه چیزهای بیش تری می خواهد. مثلا این بار او هوس کرده یک فینگ داشته باشد و پدر و مادرش حتی نمی دانند فینگ چیست؟! البته میرتل دست پرورده ی خودشان است و این هیولایی که امروز مقابل شان می بینند نتیجه مهربانی بیش از حدشان با دختری کوچولویی است که اصلا دوست داشتنی نیست. آن ها تمام تلاش خودشان را می کنند تا بفهمند فینگ چیست و چطور می توانند آن را به دست دخترشان برسانند.
خاطرات دکتر حسین امیرعبداللهیان از جنگ سوریه بخشی از کتاب: بخشهای اطلاعاتی ما مستندات فراوانی در دست دارند که تأیید میکند هدف اصلی ایجاد داعش و بحران بزرگی که برای منطقه ایجاد شد محور مقاومت و ایران است. قرار بود بحران در ادامه به کشور ما منتقل بشود. این نقشهای بود که در سطح کلان برای منطقه و ما کشیده شد. کشورهای منطقه هم هر کدام، بر اساس درکی که از موضوع داشتند، وارد این ماجرا شدند.پس از سقوط شهر موصل در عراق، داعش به پیشروی ادامه داد و به نزدیکی بغداد رسید. از آنطرف تا پنجاه کیلومتری کربلا پیش رفت و از اینطرف در استان دیالی تا نزدیک مرزهای ایران جلو آمد. همانگونه که قبلاً گفتم، در این وضعیت، شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت که اگر آنها به فاصلة چهلکیلومتری مرز مشترک با ایران رسیدند، به آنها حمله شود. این تصمیم اجرا هم شد. وقتی تقریباً به چهل کیلومتری مرز مشترک ایران و عراق رسیدند، نظامیان جمهوری اسلامی آنها را هدف قرار دادند و توانشان در استان دیالی عراق کاملاً در هم شکست. تردیدی وجود ندارد که اگر مقابلة بهموقع با نیروهای داعش در داخل خاک عراق صورت نمیگرفت، وارد خاک ایران میشدند.
کتاب چارلی و آسانسور بزرگ شیشهای، نوشتهی رولد دال، بهترین نویسندهی داستانهای کودکان است. این کتاب ادامه داستان چارلی و کارخانهی شکلاتسازی است. اینبار چارلی و خانوادهاش سوار آسانسور اسرارآمیز فضایی آقای وانکا میشوند. اگر شما هم میخواهید همسفر چارلی و خانودهاش شوید، خواندن این رمان 168 صفحهای را از دست ندهید. این کتاب برندهی جایزهی تصویرگری هانس کریستین آندرسن نیز شده است.