نظریات ژرار ژنت در حوزهی روایتشناسی، تا بهامروز تنها از طریق ترجمههای پراکنده، گاه نادرست از زبان انگلیسی، در دسترس پژوهشگران ایرانی قرار گرفته است. درک روایتشناسی،مستلزم تمییز میان سه شاکلهی اصلی است: داستان، حکایت، روایت. داستان متشکل است از سلسلهای رخداد یا کنش که شخصی به نام راوی نقلش میکند؛ حاصل کار، همانی است که بدان حمایت میگوییم. به دیگر سخن، روایت یعنی شیوهی تعریف داستان. ژرار ژنت در این کتاب، افزون بر ارائهی تعریفی دقیق از مفاهیم اصلی روایتشناسی وتبیین ساختارهای آن ( انواع راوی، انواع روایت، انواع توصیف، انواع زمان)، تحلیلی موشکافانه از رمان مارسل پروست، در جستوجوی زمان از دست رفته، عرضه میکند تا گواهی باشد دال بر کارآمدی نقد روایتشناختی در تحلیل داستان، همچنین درک روایتهای پیچیده. از همین رو، انتشارات نیلوفر، تا چندی دیگر، با هدف تسهیل در بهره بردن از این سترگ و هفتجلدی، عصارهای از آن را با توضیحات و تحشیه، در کمتر از هزار صفحه منتشر خواهد کرد. ترجمهی گفتمان حکایت که حاصل همکاری مستقیم نویسنده و مترجمان حدفاصل 1394 تا 1396 است، از سوی مرکز ملی کتاب فرانسه (CNL) به عنوان اثر برتر و شایسته تقدیر معرفی شده است. این کتاب مبنای اصلی تمامی پژوهشهایی است که امروز در گسترهی روایتشناسی انجام میشود. مفاهیم بررسیده، کمک شایانی است برای تحلیل رمان، خواه معاصر، خواه کهن، به ویژه از دیدگاه تطبیقی.
بیش از 150 سال از انتشار رمان «بینوایان» می گذرد و این کتاب همچنان از پرفروش ترین آثار دنیای ادبیات به شمار می رود. شاهکار «هوگو» ثابت می کند که رمان، می تواند تاریخ انقضا نداشته باشد. با گذشت بیش از یک قرن، مخاطبین «هوگو» همچنان در انتظار تجربه ی داستان حماسی مردی به نام «ژان والژان» هستند که به اتهام دزدیدن تکه نانی به مدت 19 سال به زندان می افتد؛ تجربه ای که فقط و فقط یا با خواندن کتاب «بینوایان» یا دیدن اقتباس هایی از این رمان بر روی صحنه ی تئاتر، پرده ی سینما و یا صفحه ی تلویزیون میسر می شود. شاید به همین دلیل، «بینوایان» یکی از اقتباس شده ترین آثار ادبی در سرتاسر دنیاست. هیچ رمانی به اندازه بینوایان ،شخصیت های جاودانه نیافریده است . از ژان والژان ،قهرمان مسیح کردار داستان گرفته تا عالی جناب میری یل ،قدیس مردی که سرنوشت او را تغییر داد ،همچنین تناردیه های سنگدل ،کوزت ،دختر فانتین تنکامه ،ماریوس از تصویری است از بیست سالگی خود ویکتور هوگو ،ژاور ، افسر کینه توز پلیس و سرانجام ، گاوروش ،نماد بچه های خیابانهای پاریس در قرن نوزدهم ، اینها همگی در گذر زمان ،به کهن الگو بدل شده اند . اما شخصیت اصلی این رمان ،بدون تردید ، مردم پاریس اند .