چو وهم هر دو جهان در نیافت جای علی را
خیال رنگ بندد مگر ثنای علی را
بهارِ سرمه چشم دو عالم است غبارت
اگر چو جاده دهی بوسه جای پای علی را
نَفَس به یاد دمی می زنم که مرگ درآید
مگر به گوش گران بشنوم صدای علی را
مگر به روی خیال علی دو دیده ببندم
که سر به سجده نهم یک زمان خدای علی را
به نقد هر دو جهان کیمیای خود نفروشم
خریدهام به بهای دلم، بلای علی را
برید عالم و آدم ز من ولی نبریدم
ازین شکسته دلِ بی نوا، نوای علی را
تو یوسف ار چه به چاهی، همین بست که شنیدی
به شب صدای جگرسوز گریه های علی را
هجوم آینه چیدی به جز غبار ندیدی
فروختی و خریدی دل و وَلای علی را
زند به جان سلامت شرر ز ننگ ملامت
هر آن که همچو تو دارد به سر هوای علی را