هیچ محصولی در سبد خرید شما وجود ندارد.
چارچوب اصلی، داستان شاهزادهای است که پس از جانشین شدن برادرش بر تاج و تخت موروثی، میخواهد به یک زندگی در انزوا و عزلت روی آورد. او به درخواست بزرگان دولت، موافقت میکند که کتابی حاوی نصیحتهای حکیمانه و دستورالعملهای مفیدی برای زندگی در دنیا بنویسد. او همچنین قصد دارد از طریق این کتاب، پادشاه جدید را از شخصیت شریر وزیرش آگاه کند. داستان از آنجا آغاز میشود که شاهزاده در جریان مشاجره با شاه و وزیر، شروع به گفتن یک سری داستانهای طولانی میکند.[۹]
در فصل اول، شاهزاده مرزبان بن رستم (که برادر اسپهبد است) بر اثر سخنچینی وزیر دربارِ برادرش، مورد سوءظن فرمانروا قرار گرفتهاست. برادران از طریق گفتگو و به کمک مثالها و افسانههای اخلاقی تا پایان فصل به تفاهم میرسند. کتاب در هر فصل متوالی، چالشهای دشوار مختلفی را بررسی میکند که ممکن است یک پادشاه در زمان فرمانرواییش با آنها مواجه شود. در فصل دوم، فرمانروایی که در بستر مرگ است، تلاش میکند تا رقابت بین پسرانش را با آمادهکردن نوبت بر تخت نشستن آماده کند و پسران را به یک داور مورد اعتماد برای راهنمایی، ارجاع دهد. در فصل سوم، یک شاهزادهخانم سلطنتی برای ازدواج آماده میشود، اما به جای رسم سنتی ازدواج در جهت همپیمانی دودمانها یا افزایش ثروت، ترجیح میدهد با مردی عاقل و متواضع ازدواج کند. فصل چهارم داستانی را به تصویر میکشد که میگوید چگونه مردی که با حکمت و دین استوار است، میتواند بر وسوسههایی که غالباً توسط شر تحمیل میشود غلبه کند. فصلهای پنج، شش، هفت و هشت به داستانهایی در قالبهای حیوانات تغییر میکنند و هر کدام نشان میدهند که چگونه یک پادشاه خوشنیت در دربار یا با همسایهای سرکش از پس مصیبتها برمیآید، و بهطور کلی این تجربه چگونه میتواند برای حکومت یک پادشاهی موفق اعمال شود. فصل آخر به صورت فشرده نشان میدهد که چگونه همه درسها در مورد آسیبپذیرترین موجودات نیز کاربرد دارند و دقیقاً به این وسیله است که خواننده باید تعالی و ارتقا یابد. درونمایه و هسته کل متن، تقویت این اصل است که عدالت و فضایل اسلامی باید توسط حاکم بهطور یکسان برای همگان پیگیری شود.[۱۰]