هیچ محصولی در سبد خرید شما وجود ندارد.
سهولت اشغال دمشق نشان میداد ادعای ملیگرایی فیصل و عربها را ظاهرا انگلیسیها جعل کردهبودند تا ادعای فرانسه نسبت به سوریه را از سرش بیرون کنند. هربار که قیامی محلی در سوریه به پا میشد- مسئلهای شایع در دورهی قیمومیت فرانسه- طبیعی بود که فرانسویها بریتانیا را مقصر قلمداد کنند و همین کار را هم میکردند. لوید جورج که با تلاش برای نگهداشتن سوریه از چشم فرانسویان افتاده بود، دیگر نتوانست جایی در دل آنها بیابد، حتی وقتی سیاستش را عوض کرد و دست فرانسه را در سوریه بازگذاشت.
لوید جورج، بعد از عقب کشیدن نیروهایش در سال 1919، دیگر بر اوضاع سوریه تسلطی نداشت، دست کم به اندازهی تسلطش در داخل آناتولی، در بیابانهای شبه جزیرهی عربستان، در کوههای افغانستان و در روستاهای مصر. نتیجه این بود که در سوریه همهی تقصیرها را به گردن انگلیسیها میانداختند. فرانسویها ظهور فیصل را تقصیر بریتانیا میدانستند، و عربها سقوطش را.
چریکهای عرب فیصل در فلسطین و عراق اکنون خود را دشمن بریتانیا میدانستند. در نتیجه این پرسش پیش میآمد که چرا بریتانیا از خاورمیانه نمیرود؟ به مردم بریتانیا گفته میشد یکی از اهداف بریتانیا حمایت از نهضت عرب فیصل است. اما حالا که عربهای فیصل دشمن بریتانیا شده بودند، برای چه باید به حمایت از آنها ادامه میداد؟ وانگهی، هواداران فیصل به روابط بریتانیا با فرانسه لطمه میزدند، خصوصا در فلسطین تحت اشغال بریتانیا در شرق رود اردن.
فعالیتهای انها فرانسه را به تهاجم به ماورای اردن تحریک میکرد و باز بریتانیا را به درگیری بینالمللی ناخواسته و خطرناک دیگری میکشاند. روابط بریتانیا و فرانسه همین حالا هم به اندازهی کافی شکننده بود- مخصوصا بر سر فلسطین که فرانسه چشم طمع بدان داشت- و انگلیسیها میترسیدند چریکهای فیصل در شرق اردن بهانهی به دست جناح استعمارگرای فرانسه بدهند تا به طرف دیگر مرز نیرو بفرستد.