جستجو
منو بستن

کنستانسیا

تولید کننده: ماهی
کنستانسیا روایت زندگی زن و مردی‌ است که ۴۰ سال در کنار هم با عشق زندگی کرده‌اند، اما در دوران میان‌سالی با حوادثی روبه‌رو می‌شوند که مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌دهد. داستانی هرچند کوتاه، اما بسیار پُرمفهوم و البته درک آن کمی سخت است‌. راوی داستان، دکتر ویتبی هال، یک پزشک امریکایی است که با همسر اندلسی خود، کنستانسیا، در شهری به‌نام ساوانا واقع در جنوب امریکا زندگی می‌کند. محوریت داستان یک هنرپیشه‌ی روس تبعیدشده به امریکا به نام موسیو پلوتنیکوف است و اولین پاراگراف از کتاب با جمله‌ای از او آغاز می‌شود که در حقیقت ذهن مخاطب را در فضایی مابین خیال و واقعیت درگیر می‌کند: موسیو پلوتنیکوف، بازیگر سالخورده‌ی روس، روز مرگش به سراغ من آمد و گفت سال‌ها خواهد گذشت و من روز مرگ خودم به دیدار او خواهم رفت.
قابلیت دسترسی: موجود
16,000 تومان
ارسال به
*
*
Shipping Method
نام
تخمین زمان ارسال
مبلغ
گزینه حمل و نقلی تعیین نشده است

گرمای ماه اوت در ساوانا مثل خوابِ بریده‌بریده است. انگار دم‌به‌ساعت با لرزه‌ای بیدار می‌شوی و فکر می‌کنی چشم‌هایت را باز کرده‌ای، اما واقعیت این است که از رؤیایی به رؤیای دیگر رفته‌ای. از طرف دیگر واقعیتی به‌دنبال واقعیت دیگر می‌آید و آن را کژ و کوژ می‌کند، آن‌قدر که به‌صورت رؤیا درآید. اما این درواقع چیزی نیست مگر واقعیتی پخته‌شده در حرارت ۴۰ درجه. درعین‌حال می‌توان مطلب را این‌طور بیان کرد: ژرف‌ترین رؤیاهای من دربعدازظهرهای تابستان مثل خود شهر ساواناست که شهری است درون شهری دیگر درون… (کنستانسیا – صفحه ۷)

تاریخ ما سرانجام به کجا می‌کشد، مسئولیت فردی من در قبال بیدادی که خودم مرتکب نشده‌ام تا کجا می‌تواند، یا باید، کشیده شود؟ (کنستانسیا – صفحه ۱۲)

سیاست هنر حدو‌مرزهاست. هنر حدو‌مرز سیاست است. (کنستانسیا – صفحه ۲۵)

ما ترجیح می‌دهیم خودمان را در این قبیل آدم‌های ابله پیدا کنیم که مثل ما حرف می‌زنند، ظاهرشان مثل ماست، لطیفه‌هاشان مثل ماست و همان عقب‌افتادگی ذهنی، فراموشی، تعصب و وسواس ما و سرگشتگی‌های ما را دارند و به‌این‌ترتیب ما ابتذال ذهنی خودمان را توجیه می‌کنیم. راستی که چه تسلایی! یک روزولت جدید، یک کندی جدید، ما را وا می‌دارد که آنها را به‌خاطر چیزی که خودمان نیستیم ستایش کنیم، و این احساس آزاردهنده‌ای است. (کنستانسیا – صفحه ۳۳)

زندگی زناشویی وقتی یک‌طرفه وادار به توضیح می‌شود، لطمه می‌خورد. آنکه می‌بخشد متهم می‌کند. (کنستانسیا – صفحه ۶۲)

از دنیا تقلید نکنیم، بلکه دنیاهای جدیدی بسازیم که در دسترس همه باشد، منحصر‌به‌فرد و غیرتکراری، دنیایی درون دنیایی دیگر… (کنستانسیا – صفحه ۷۶)

دور و برِ ما را معما گرفته و آن اندک چیزی که به یاری عقل می‌دانیم صرفاً استثنایی است در دنیایی سراسر معما. عقل ما را به حیرت می‌اندازد و حیرت‌کردن – درشگفت‌شدن- مثل شناوربودن در دریای پهناوری است که دوتادور جزیره‌ی منطق را گرفته – اینها را در این بلندی سیزده‌هزارپایی با خود می‌گویم. به یاد ویوین لی در آنا کارنینا می‌افتم، به یاد صحنه‌ی ساخته‌شده برای آخرین امپراتور پیسکاتور، که همسایه‌ی بازیگرم توصیف کرده بود، می‌افتم و حالا می‌فهمم که چرا هنر دقیق‌ترین (و ارزشمندترین) نماد زندگی است. هنر معمایی را پیش می‌کشد اما راه‌حل این معما خود معمای دیگری است. (کنستانسیا – صفحه ۱۱۸)

مشخصات محصولات
پدید آورندهکارلوس فوئنتس
تعداد صفحات134
سال انتشار1400
شمارگان1500
نوبت چاپهفتم
قطع کتابجیبی
شابک9789642090686
نوع جلدشومیز
0.0 0
نقد و بررسی خود را بنویسید بستن
*
*
  • بد
  • عالی
*
*
*