ادبیات هر ملتی از سه بخش مهم و تأثیرگذار تشکیلشده است. شعر ، داستان و نمایشنامه این بخشها هستند. برای آشنایی با ادبیات هر ملتی لازم است هر سه بخش را موردمطالعه و بررسی قرار دهیم. خواندن این نمایشنامهی فرانسوی به شما کمک میکند با فرهنگ و ادبیات فرانسه آشنا شوید و بتوانید با آدابورسوم این ملت ارتباط برقرار کنید. نمایشنامهی مهمانسرای دو دنیا نوشتهی اریک امانوئل اشمیت است و یکی از بهترین نمونههای ادبیات فرانسه محسوب میشود.
کتاب نوای اسرارآمیز، نمایشنامه ای نوشته ی اریک امانوئل اشمیت است که اولین بار در سال 1996 به چاپ رسید. آیا هیچ وقت می توانیم کسی که عاشقش شده ایم را بشناسیم؟ آیا عشق دوطرفه، فقط سوءتفاهمی خوشحال کننده است؟ دو شخصیت در جهان اسرار عشق، با یکدیگر هم مسیر می شوند: آبل زنورکو، برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات که به دور از انسان ها در جزیره ای دورافتاده در دریای نروژ زندگی می کند، و اریک لارسن، خبرنگاری که به خاطر مصاحبه با زنورکو، فرصت آشنایی با او را پیدا کرده است. اما چرا زنورکوی انسان گریز، انجام مصاحبه با لارسن را می پذیرد؟ گفت و گوی میان این دو مرد خیلی زود به بازی بی رحمانه و پیچیده ای از حقیقت تبدیل می شود و رازهایی را برملا می کند که هر لحظه به تعلیق و جذابیت داستان می افزایند.
کتاب در انتظار گودو، یکی از آثار مشهور ادبی جهان نوشتهی ساموئل بکت است. در این نمایشنامه به وضوح میتوان آوارگی نسل بشر امروز را دید. یک تراژدی کمدی بینظیر که در دو پرده نوشته شده است. ما منتظریم. کلافهایم. نه اعتراض نکن، ما تا سر حد مرگ کلافهایم. نمیشه اینو انکارکرد. خُب یه تنوعی هم که پیدا میشه ما چکار میکنیم؟ میذاریم از دست بره. بیا، بیا مشغول شیم! (با گامهای بلند به سمت تپهی کوچک پیش میرود، میایستد.) تو یه لحظه همه چیز ناپدید میشه و ما یه بار دیگه تنها میشیم، میان هیچ و پوچ! داستان از این قرار است که ولادیمیر و استراگون، هر دو آخرین روزهای زندگی خود را طی میکنند و انتظار فردی بهنام گودو را میکشند. آنها برای گذراندن این زمان، یک سفر عمیق به درون خود میروند تا هرچه دل تنگشان دارد را رو کنند، حتی در این بین دست به دامن ناسزا و فحش هم میشوند، که اتفاقا کار به دعوا و جرو بحث هم میکشد. در نمایشنامه در انتظار گودو (Waiting for Godot tragicomedy in 2 acts)، مکالمات زیادی بین این دو شخصیت (ولادیمیر و استراگون) رد و بدل میشود که در این بین ما حتی روحمان هم خبردار نمیشود که اینها انتظار کسی را میکشند. هیچ شناختی از او و زمان رسیدنش ندارند یا او دستاویزی است برای تداوم هستی پوچ و بیمعنای زندگی آنها.