«حالا شاید مخاطب ارجمندی که شما باشی، یکهو هوس کنی که بگویی، نفحات نفت چه ربطی به سیاست دارد و چرا هر نوشتهای در این گوشه از خاک مجبور است گریزی به صحرای سیاست بزند و اصلا به نقل از آن سید ستیهنده مثال بیاوری که در ایران اگر از کسی بپرسی شترگلوی دستشویی گرفته است، ابرو بالا میاندازد که برو و از لولهکش بپرس، برو از متخصص بپرس، اما اگر از همان شهروند راجهبه ژئوپلیتیک قفقاز و سیاست خارجی ما در منافشهی بالکان بپرسی، دو ساعت و نیم توضیحات میدهد! اصلا چرا شهروندان آلمان و انگلیس و آمریکا، راجعبه سیاست به قاعدهی ما حرف نمیزنند؟
واقعیت اما چیز دیگری است.
مسافرانی را فرض کنیم که در اتوبوسی نشسته اند. هر کدام در حرفهای شانی دارند و صاحب جایگاهی هستند. شاید بسیاری از ایشان هم شانی والاتر داشته باشند از شان رانندهای که هدایت اتوبوس را برعهده دارد. در طی مسیر هر مسافری به طور طبیعی در دنیای ذهنی و حرفهای خود سیر میکند و با کنار دستی از همان دنیای تخصصی حرف میزند؛ دنیای اقتصاد و کسب و تجارت، دنیای فن و فنآوری، دنیای تعلیم و تربیت، دنیای علوم انسانی و فلسفه، دنیای هنر و ادبیات... آیا کسی راجعبه اتوبوس صحبت میکند؟ راجع به رانندهگی اتوبوس صحبت میکند؟ راجع به رانندهی آن صحبت میکند؟!
حالا فرض کنیم طی همان مسیر, رانندهی اتوبوس محکم بزند روی ترمز و کمی هم اتوبوس برود توی شانهی خاکی و گوشهی سپر هم بگیرد به گارد کنار جاده... دیگر آیا کسی حاضر است راجع به دنیای ذهنی و حرفهای و تخصصی خود حرف بزند؟ گیرم که بالاترین متخصص علوم هستهای باشی, وقتی در اتوبوسی نشستهای که راننده ناشی است، حکما فقط راجعبه رانندهگی اظهار نظر خواهی کرد. آیا در میان اضطراب اتوبوس و جاده فرصتی برای ورود به دنیاهای ذهنی و تخصصی باقی میماند؟ وای به روزی که هر مسافری احساس کند که ولو با گواهینامهی پایهی دوم، یا اصلا بدون گواهینامه, دست به فرمان بهتری دارد نسبت به رانندهی اتوبوس...
در چنین شرایطی، در اتوبوس هیچ کسی حاضر نیست راجع به چیزی غیر از رانندهگی اتوبوس حرف بزند... فرض کنید راننده هم حاضر نباشد به راحتی جایاش را به دیگری بدهد و بگوید اتوبوس خودم است! حالا رانندهگی اتوبوس شانی پیدا میکند بسیار مهمتر از سایر شوون تخصصی.
این همان تفکیک هاناآرنت است راجع به وضعیت نخبهگان در جوامه جهان سومی در شرایطی که وضعیت نخبهگان سیاسی پایینتر باشد از سایر نخبهگان. پس حالا مخاطب ارجمندی که شما باشی حق میدهی که پیگیری کنیم چرایی رسیدن به چنین وضعیتی در این اتوبوس را!»