این کتاب با موضوع پرندگان و حیوانات از جمله گربه هاست که شامل مجموعه ای از طراحی های خوب کامبیز درم بخش است و بیشتر جنبه تصویری دارد که این کتاب هم اکنون در مرحله لی آت قرار دارد.
در این کتاب ما خاطرات استیونز را دنبال مىکنیم. استیونز، راوى رمان و سرپیشخدمتسراى دارلینگتون، در خدمت اقاى فارادى آمریکایى است. داستان با تدارک دیدن استیونز براى سفر و کسب اجازه از آقاى فارادى در جهت استفاده از ماشین فورد ارباب، آغاز مىشود. آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر به مدت ۵ هفته به ایالات متحده سفر مىکند و استیونز را تشویق کرده است که به تعطیلات برود و از رانندگى در جادههاى انگلستان لذت ببرد.
دراین کتاب، گفت و گو و مصاحبه آقای ناصر حریری با نجف دریابندری در سال 1373، درباره مسائل و جوانب مختلف ترجمه و ویرایش به روی کاغذ آمده است .کتاب با مقدمه ناشر درباره مشکلات و مسائل موجود میان مولف و مترجم، ویراستار، ناشر ولزوم طرح مباحثی از این دست، آغاز می شود .آن گاه گفت وگویی در این باره مطرح می شود :تعریف ترجمه، آیا ترجمه فن است یا هنر؟، ترجمه دن کیشوت اثری هنری است، درس های ترجمه، ترجمه های مکرر، زبان ترجمه آثار کهن، انجمن ترجمه، ذبیح الله منصوری، ویرایش فعالیت شعری، نیما یوشیج، بوف کور، رمان ورمانس و غیره.
محمد قاضی، مرد دوست داشتنی عرصه ی ترجمه ی ایران است که با بازگردانی های بی عیب و نقص خود، نقش زیادی را در آشنا کردن مخاطب ایرانی با چندین مجلد از بزرگ ترین آثار ادبی دنیا، ایفا نموده است. آثاری که کمتر کسی جرات رفتن به سمت آن ها و درگیر شدن با هیولای قدرتمند ادبیاتشان را داشته است. اما قاضی که قدرت ادبی خود در زمینه ی ترجمه را با بازگردانی اثری همچون دن کیشوت سروانتس و زوربای یونانی نیکوس کازانتزاکیس اثبات کرده، نام خود را برای همیشه بر لوح تاریخ ترجمه ی ایران حک کرده است. اما کتاب خاطرات یک مترجم، نشان می دهد که قاضی به جز مهارت در زمینه ی نویسندگی و بازگردانی، فردی ماهر در زیستن و اداره ی حیات بود. این کتاب بیشتر از این که به وقایع حرفه ای و اتفاقات مربوط به عملکرد مترجمی او بپردازد، از روزمرگی های و زندگانی پرشور وی سخن به میان آورده است. محمد قاضی از جمله انسان هایی بود که قدر زندگی را می دانست و با تمام وجود زندگی می کرد. او به خود لقب زوربای ایرانی را داده بود که حقا لقبی برازنده است چون کمتر کسی پیدا می شود که پس از درگیری با یک بیماری سخت مثل سرطان حنجره و از دست دادن صدا به مدتی قریب به بیست سال، همچنان از تک و تا نیفتد و شور زندگی در او ادامه دار باشد. وی حتی در این دوره از زندگی هم دست از کار نکشید و به همین دلیل بسیاری از این شخصیت بزرگ ادبی با لفظ حنجره ی ترجمه یاد می کنند. کتاب خاطرات یک مترجم مجموعه اتفاقات شیرین و جالب توجهی را تا سال پنجاه و هفت دربرگرفته که خواندن آن، مخاطب را با سرشت تسلیم ناپذیر و مثال زدنی محمد قاضی آشنا می سازد.
هنریک ایبسن (۱۸۲۵-۱۹۰۶) را از پایهگذاران رئالیسم در تئاتر اروپا میدانند؛ تئاتری که شیوۀ شخصیتپردازی و نحوۀ ارائۀ زبان نمایش را به زندگی عادی شهروندان خیلی نزدیک میکند. اما این نزدیکشدن به زندگی عادی در مکتب رئالیسم چنان است که هر بازنمایی طبیعینگارانه را نتوان کاری رئالیستی دانست. مرغابی وحشی (۱۸۸۴) نمونۀ برجستۀ یک تئاتر رئالیستی اما نوسوفوکلی است، زیرا نویسنده در آن توانسته است عقل و احساس، نماد و واقعیتِ روزمره، زبان روزمره و شعرگونگی آن را به تعادلی خیرهکننده برساند (یعنی کاری که سوفوکل در درام یونان باستان کرد) و با اینکار، از طبیعینگاری فاصله بگیرد. ایبسن در مرغابی وحشی، بهعنوان الماس تراژدیِ شهرنشینان که راهگشای تئاتر رئالیستی نیز هست، با تأکید بر انسان متوسط، این سه اصل را با استادی رعایت میکند. او که در جوانی در داروخانه کار میکرد و در غیبت داروساز خودش نسخه میپیچید و دارو تجویز میکرد، از تجاربش استفاده کرد و به این نتیجه رسید که در آزمایشگاه زندگی و تئاتر نیز از روش آسیبشناسی استفاده کند: برای شناخت ویروس یا قارچ، نخست نمونهبرداری میکنند، آن را کشت میدهند و سپس زیر میکروسکوپ مطالعه میکنند. همچنین از آنجا که در درام رئالیستی تأکیدی بر قهرمان یا چهرۀ اصلی نیست، مرغابی وحشی به گروهی از این آدمیان متوسط میپردازد و نمایشنامه بر محور چند شخص میچرخد. در مرغابی وحشی هیچیک از اشخاص نمایشنامه آدمهای خارقالعادهای نیستند. در این نمایشنامه، گرِگیرش شبیه دکتر استوکمان در دشمن مردم است. اما اگر دکتر استوکمانِ آرمانخواه در پارهای موارد خارقالعاده، یعنی انسانی ورای نمونۀ نوعی، به نظر میآید، گرِگیرش فردی منزوی، افسرده و کمیک است.