کتاب دوست بازیافته، رمانی نوشته ی فرد اولدمن است که اولین بار در سال 1971 منتشر شد. در بعد از ظهری دلگیر در سال 1932، یک کلاس درس در اشتوتگارت به خاطر ورود دانش آموزی جدید به هم می ریزد. هانس که خانواده ای از طبقه ی متوسط دارد، شیفته و مجذوب همکلاسی جدید و اشرافی خود، کنرادین، می شود و دیری نمی پاید که این دو، به بهترین دوستان یکدیگر تبدیل می شوند. دوستی آن ها، بهترین در نوع خود است؛ آن ها علایق مشترک زیاد و گفت و گوهایی طولانی با هم دارند، در کنار هم وقت زیادی را سپری می کنند و با هم بزرگ می شوند. اما این دو پسر در کشوری زندگی می کنند که در حال تغییر است؛ تغییراتی که بر زندگی آن ها هم سایه خواهد افکند. رمان دوست بازیافته، اثری تأثیرگذار، پرظرافت و جسورانه است که به شکنندگی و قدرت دوستی می پردازد.
مسیر تسلی کجاست؟ باید از کدام راه رفت برای رسیدن به جایی که اندکی از اندوه فقدان او کم شود؟ با هجومها چه باید کنیم؟ هجوم خاطرهها، هجوم میل سیریناپذیر به حضورش، دستان شکیبایش، تماشای بودنش، شنیدن کلمهها و نفسهایش، بوی جاودانهاش که میتواند در هر مکان و زمانی، میخکوبمان کند؛ حتی اگر سالها پساز سالها از درگذشتنش گذشته باشد، بازهم میدانیم «یکی هست که دیگر نیست»، نه اینکه به قول «رویا»: «مادر که میمیرد، دیگر نمیمیرد»؟ چرا اینگونه است و مرگ مادر، اثبات ناممکنی مرگ اوست؟ آلبر کوئن، دوازده سال پساز مرگ مادرش، چنان سرشار از یادآوری و خاطره، رسالهای داستانی غوطهور میان شرح زندگی و داستان نوشت که جز «کتاب مادرم» نمیشد نام دیگری بر آن گذاشت. چراکه مادر توان بازگردادندن ما به آغازمان را دارد و ازنو دیدن جهان و هرآنچه در آن است. کتاب مادرم، گشتوگذار یادآورانهی کوئن در ستایش مادرش و البته در سوگ فقدان اوست. کتابی حاصل تأملی شاعرانه، ژرف و اندوهگین در راههای پیموده با مادر در کوچهها و خیابانهای ژنو، زیبایی جاودانهاش، لحظههای منتظر در گذشته و نامنتظر پس از درگذشتن، رویاهایی که پساز مرگ مادر دیگر هیچ در خود ندارند جز آن حضوری که نفی همهی حضورهاست. کتاب مادرم، بیتفاوتی خواب و بیدار فرزندیست که طاقت این بیطاقتیاش بیشاز این نیست، که روز بیمادر شبتر از شب است! و بازهم آنطور که «رویا» میگوید: «ما روی وحشتی درهم کوفته/ خم شده بودیم/ و روز روی سایهی خود شبترین شبها بود.
یکولای استپانوویچ ، پرفسوری سرشناس، صاحب نشان ها و مدال های متعدد روسی و خارجی است که از بی خوابی و دوره های ضعف ویرانگر رنج می برد. او در مه تاریکی زندگی می کند. نیکولای سعی می کند دلایل کاهش سریع جسمی و روانی خود را در مواجهه با بیماری نامشخص و (طبق پیش فرض خودش) ، مرگ قریب الوقوع در طی شش ماه آینده تحلیل کند. او با دنیای اطرافش احساس بیگانگی می کند و قادر به برقراری ارتباط عاطفی با لیزا و کتیا (به ترتیب دختر و نامادری) اش نیست ، زیرا کاملا از هم گسیخته و از مشکلات خودش رنج می برد. این کتاب را آنتون چخوف در سال 1889 تحت تأثیر مرگ برادرش، نیکولای نوشته است. آن را به عنوان یکی از ماندگارترین آثار چخوف توصیف کرده اند: "یک مطالعه نافذ در ذهن یک استاد پزشکی مسن و در حال مرگ"
کتاب در میان گمشدگان نوشته دن شاون است. او نویسنده سه مجموعه داستان کوتاه و سه رمان از جمله در میان گمشدگان است که نامزد نهایی جایزه کتاب ملی در سال ۲۰۰۱ بود. داستانهای دن شاون همیشه در بین بهترین داستانهای کوتاه آمریکایی قرار دارند.
راستی وحشتناک نیست که آدمی می تواند در ایام خوشی از هولناک ترین واقعه شوخی کنان و آسوده خاطر یاد کند، طوری که گویی واقعه ای از این دست فقط برای دیگران پیش می آید و ممکن نیست برای خود ما رخ دهد؟! اما بعد رخ می دهد، باورش نمی کنی، با این همه به آن گردن می گذاری؛ و زمان می گذرد، به زندگی ادامه می دهی، در بستری می خوابی که زمانی با دلدار خود در آن سهیم بوده ای، از همان لیوانی می نوشی که او به لب برده است، در سایه سار همان درخت کاجی توت فرنگی می چینی که پیشتر با او می چیدی، با کسی که دیگر میوه نخواهد چید؛ و نه مرگ را دریافته ای و نه زندگی را.
مکتب دیکتاتور ها داستان دو آمریکایی است که برای یاد گرفتن رموز و شگرد های دیکتاتوری به اروپا سفر می کنند. کشوری که مدت های مدیدی در این زمینه تجربه داشته است. آنها در آنجا با فردی روبرو می شوند که سالهای زیادی از عمرش را صرف مبارزه با دیکتاتوری کرده است. بین آنها دیالوگ هایی شکل می گیرد که طنز آمیز اما تلخ است. از آنجایی که خود سیلونه دارای تجربیاتی در این زمینه است و از نزدیک حکومت دیکتاتوری را لمس کرده، کتاب مکتب دیکتاتور ها را بر اساس تجربیات خودش نوشته است. او در این کتاب به چگونگی و چرایی تشکیل حکومت های خودکامه می پردازد. این کتاب راهنمایی برای شناخت ماهیت دیکتاتوری است و بررسی می کند چگونه یک دیکتاتور به قدرت می رسد و در قدرت می ماند. سیلونه تقریبا از هر سلاحی برای مبارزه فاشیسم استفاده می کند ، از اسلپ استیک گرفته تا شدیدترین طعنه ها ، اما حمله او دقیقا بخاطر این موثر است که با دست های خالی نیست. سبک ادبی او ترکیبی تحسین برانگیز از متن کلاسیک و دیالوگ است. متراکم اما نه سنگین ، شکیل اما همیشه شفاف. او تاریخ سیاسی می داند و ایده های زایایی دارد ، اما می داند که چگونه در مورد امور آسان و بی تکلف باشد ، هرگز با دانشش خودنمایی نمی کند یا زیاد بر عقاید خود پافشاری نمی کند. به طور خلاصه ، کتاب او خصایص یک نثر خوب و دیالوگ های خوب را در هم آمیخته است.