نویسنده: ساموئل بکت مترجم: سهیل سمی انتشارات: نشر ثالث
سمیوئل بارکْلی بِکت ( 1989- ۱۹06)، نویسنده ایرلندی برنده نوبل ادبیات است. بکت در «مالون میمیرد» از همان ابتدا ما را غافلگیر میکند. ساموئل روی تخت دراز کشیده و در انتظار مرگ است. چندی قبل همسرش سوزان مرده و حالا او هم منتظر است بمیرد. در بخشی از رمان میخوانیم: «بالاخره، علی رغم همه چیز، بی سر و صدا میمیرم . شاید ماه دیگر. آن وقت یا ماه آوریل هست یا ماه مه. چرا که هنوز از اوایل سال است ، این را از هر نشانهی ِکوچک میفهمم. شاید دارم اشتباه میکنم شاید تا روز یحیای ِتعمید دهنده و حتی چهارده ِجولای، روز جشن آزادی زنده بمانم. البته من آرزوی ِتجلی را از حدِ خودم دور نمیدانم، حالا سخن از عروج به کنار. ولی این طور فکر نمی کنم، فکر نمیکنم در گفتن ِاین که امسال در غیاب من شادمانیهایی خواهد شد اشتباه میکنم». آنچه این رمان را خواندنی میکند نه قصه آن بلکه نگرش متفاوت و دگرگون نویسنده نسبت به جهان پیرامونش و طرح مسائلی مثل بازی، مرگ، یکنواختی زندگی و تاثیر عمیق آنها در زندگی و توهم ماست.
برگر در این جا موضوع فراطبیعت را به معنی وجود واقعیتی دیگر .. که تعالی بخش واقعیتی است که تجربه روزانه ما درون آن رخ می دهد به بحث می گذارد و می کوشد نشان دهد در وضعیت مدرن نیز می توان از نشانه های تعالی در زندگی روزمره سخن گفت ، حتی اگر آن ها تا حد شایعه تنزل یافته باشند . او کشف دوباره فراطبیعت را ، بیش از هر چیز ، مساوی با دستیابی دوباره به گشودگی در دریافتمان از واقعیت و کشف دوباره ابعاد حقیقی تجربه مان می داند و نتیجه آن را نه تنها غلبه بر تراژدی ، آن گونه که متالهان تحت تاثیر اگزیستانسیالیسم بیش از حد بر آن تاکید کرده اند ، بلکه مهم تر از آن غلبه بر ابتذال ارزیابی می کند
بختیار علی در این رمان که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است در ابتدای کتاب با دو داستان به ظاهر متفاوت روبهرو هستیم. هر دو داستان از زبان مظفر صبحدم روایت میشود. مظفر صبحدم کسی است که در هنگام جنگهای داخلی با فرمانده خود در خانه کوچکی محاصره میشوند و امکان فرار هردو نفر آنها وجود ندارد بنابراین مظفر صبحدم تصمیم میگیرد بماند و در برابر نیروهای دشمن مقاومت کند تا یعقوب صنوبر بتواند فرار کند. بعد از این اتفاق، مظفر صبحدم اسیر میشود و به زندانی در صحرا فرستاده میشود. او را ۲۱ سال در سلول انفرادی زندانی میکنند.
هزار خورشید تابان روایت زندگی دو زن است، دو زنی که شامورتی زندگی آنها را در کنار یکدیگر و در معرض نگاه مردی قرار می دهد که نگاهش تجسم نگاه خشن و زن ستیزی است، که زنهای افغان با آن بیگانه نیستند. مریم دختر نامشروع یک بازرگان افغان و لیلا دختر نازپرورده یک روشنفکر افغان دو زنی که به رغم آغازهای متفاوت، سرنوشتی مشترک پیدا می کنند و هر کدام غمخوار غم دیگری می شوند. پس از مرگ مادر مریم برای مدتی کوتاه به خانه پدرش می رود، پدری که او را از خود نمی داند. در ادامه پدر برای رها شدن از دست این مهمان نا خوانده او را به عقد مردی مسن در می آورد، مردی که مریم در خانه او تلخ ترین رنج ها را تجربه می کند. در گوشه ای دیگر از این سرزمین موشکی شلیک می شود و لیلا را که دختر یک روشنفکر افغان است همخانه مریم می کند، مریمی که اندک اندک در حال از دست دادن امیدش به زندگی است.
«هزار فرسنگ تا آزادی» نوشته یون سون کیم داستان فرار هیجانانگیز او از کشور کره شمالی است. کشوری کمونیستی که مردمش همچون کارگرانی از همهجا بیخبر روزگار میگذرانند. او در ۱۲ سالگی در حالی که مادر و خواهرش در گیرو دار قحطی اوایل دهه نود، برای تهیه غذا از خانه بیرون رفتهاند، به تنهایی و بدون هیچ پولی سوار اتوبوس میشود تا خود را نجات دهد.
کتاب حرمسرای قذافی نوشتهی خبرنگار فرانسوی آنیک کوژان یک افشاگری دربارهی زنانی است که قربانی تجاوز یکی از بزرگترین دیکتاتورهای تاریخ مُعمّر قذافی شدهاند. آنیک کوژان به خاطر حرمسرای قذافی چند جایزه معتبر جهانی را از آن خود کرده است. او با سند و مدرک به ما نشان میدهد که قذافی هیولایی بیبدیل در بین همتایان دیکتاتورش بود. حرمسرای قذافی را با ترجمهی بیژن اشتری میخوانید.