این رمان به گفته ی منتقدان یکی از تیره ترین نوشته های کوندرا می باشد . داستان در فضائی کافکائی، در محیطی بسته و خفقانآور یک استراحتگاه (آب گرم) اتفاق میافتد. که نهایتاً به یک احساس عمومی گناه میانجامد. مهمانی خداحافظی، مهمانی مسخ شدگان است. مهمانی ارزش از دست دادگان است. دکور مهمانی فضائی بخارآلود و خفقانآور حمام آب معدنی است سیاهی لشکرها زنان عقیماند. همه از جانیان وحشت دارند. و کارشان دور کردن آنان از محیط خود است آنگونه که خود به جائی تبدیل میشوند. اما زنان استخر آب گرم مظهر جاودانگی، زایش تیمار کردن، شکوفا کردن و پژمردن نیز هستند داستان بر محور تولید مثل میگردد. قهرمانان اصل داستان سه مرداند: یاکوب قهرمان واژگونی ارزشهاست و همه را نفی میکند.
رمان "بی خبـری" نوشته ی میلان کوندرا ، رمانی است که مستقیم با ذهن کاراکترهایش درگیر می شود و ما وقایع را از دریچه ذهن آنها می بینیم . کوندرا که تجربه نوشتن رمانی کم نظیر چون "هویت" را دارد ، در "بی خبـری" نیز به واسطه بازی دادن ذهن کاراکترهای اصلی اش ذهن خواننده را هم به بازی می گیرد . کوندرا به خوبی می داند چگونه با ایجاد پیچشهای داستانی که در ذهن کاراکترها اتفاق میوفتد ذهنش مخاطب رمانش را کنترل کند و ذهن او را به جایی که مورد نظرش است ببرد . کوندرا در نوشته هایش دنیایی متفاوت از آنچه ما می بینیم می سازد ، دنیایی که در لایه های زیرین آن اتفاقات دیگری میوفتد ! دنیایی که البته برای خواننده نا آشنا نیست . رمان "بی خبـری" که با نامهای "آهستگی" و "جهالت" نیز در ایران ترجمه شده ، داستان آدمهای دور افتاده از وطنشان است همچون ادیسه . آدمهایی که در بی خبری از زادگاهشان احساس غربت و دلتنگی می کنند و یا نمی کنند . کوندرا در اینجا حس نوستالژی را به حس بی خبری و سردگمی ناشی از دوری از وطن تعبیر کرده است . نگرانی ها و دغدغه های کارکترهای اصلی این رمان که از وطنشان – چک – دور افتاده اند گویی نگرانی ها و دغدغه های خود میلان کوندراست که سالها از وطنش – چک – دور افتاده بود و گویی نگرانی ها و دغدغه های همه دور افتادگان از چک است .
کتاب شوخی، رمانی نوشته ی میلان کوندرا است که به داستان زندگی مردی به نام لودویک یان می پردازد. این اثر، ماجراهای اتفاق افتاده برای لودویک از دوران بلوغ تا 37سالگی را پی می گیرد اما به صورت خطی این اتفاقات را روایت نمی کند و در عوض، بر چگونگی تأثیر کارهای یان بر دیگران و اطرافیان نزدیک به او تمرکز دارد. این رمان درخشان که درباره ی عشقی نافرجام و انتقامی به ثمر نرسیده است، در بسیاری از موارد به خاطر اشارات و مفاهیم سیاسی اش مورد توجه قرار گرفته است. اما اکنون، پس از گذشت چندین دهه از انتشار اولیه ی کتاب و سال ها پس از فروپاشی حکومت دست نشانده ی چک اسلواکی، می توان این اشارات سیاسی را آزادانه تجزیه و تحلیل کرد و آن ها را جزء ارزش های کتاب به حساب آورد. رمان شوخی، اثری بزرگ، تفکربرانگیز و تکان دهنده است که به مسئله ی جاودانه ی هستی انسان، نگاهی نو می اندازد.
میلان کوندرا در کتاب عشقهای خندهدار، قهرمانانش را میکاود، پوست میکند، تحلیل میکند و عریان در برابر خواننده قرار میدهد و این کار را با شفقت و مهربانی و بیهیچ داوری به انجام میرساند. عشقهای خندهدار (Laughable Loves) مجموعه روایتهایی است از عشق و رابطه؛ رابطههایی که قرار بوده با عشقی عمیق همراه باشند؛ اما در واقع آنچنان خالی از محبت هستند که مضحک و خندهدار به نظر میآیند. قهرمانها به طور واضحی در درک و شناخت یکدیگر ضعف دارند. همین عدم شناخت باعث فروپاشی این روابط با اشتباهات کوچک میشود.
میلان کوندرا، نویسندهی اهل چک که از 1975 در تبعید خودخواسته به فرانسه رفت. یکی از بحثانگیزترین نویسندگان حال حاضر دنیاست. او سالهاست به زبان فرانسه مینویسد چرا که خودش را نویسندهای فرانسوی میداند و تاکید دارد که که آثارش باید در ردهی ادبیات فرانسه مطالعه شود. کوندرا در آثار داستانیاش مفاهیم مهم فلسفی را در قالب روایتهای جذاب، مبتنی بر روابط انسانی، ارائه میکند. او در کنار خلق رمانها و داستانهای کوتاه درخشان. آثاری مهم دربارهی رمان و روایت داستانی نوشته شده است. وصیت خیانت شده مقالهای در 9 بخش است که در آن میلان کوندرا ردپای تحول رمان را از رابله تا کافکا پی میگیرد و بین ادبیات و موسیقی خطی موازی میکشد.
میلان کوندرا، نویسنده ی اثر، در ابتدا قصد داشت نام این رمان را «عصر غزل گون» بگذارد. «عصر غزل گون» در نظر کوندرا، دوران جوانی است و رمان زندگی جای دیگری است را بیش از هر چیز دیگری می توان حماسه ی جوانی لقب داد؛ حماسه ای طعنه آمیز که با عزمی مثال زدنی، ارزش های تقدیس شده را هدف می گیرد: دوران کودکی، مادرانگی، انقلاب و حتی شعر و شاعری. مادر شخصیت اصلی داستان، از مهندسی جوان حامله می شود. مرد از او می خواهد که بچه را سقط کند اما او نمی پذیرد و در عوض، از پدر و مادرش می خواهد که مرد را به ازدواج با او مجبور کنند. مادر در خیالات خود تصور می کند که بچه اش شاعری خواهد شد که تولدی مانند آپولو داشته و اسمش را یارومیل می گذارد؛ نامی که در زبان چک، به اندازه ی نام آپولو، غیرمعمول و کم طرفدار است. یارومیل اما، هم به خاطر ثروت خانودگی و هم توجه بیش از حد مادرش، بچه ی لوسی بار می آید. علیرغم این که همه از یارومیل دوری می کنند، او با پسر سرایدار-که به یارومیل در کتک زدن و شکنجه کردن پسری دیگر کمک می کند-رابطه ی دوستانه ای شکل می دهد. این دوستی کودکانه، پیش درآمدی بر رابطه ی سال های آینده ی یارومیل با بهترین دوستش است.
کتاب بار هستی نوشته میلان کوندرا است و یک رمان فلسفی محسوب می شود. این کتاب که در سال ۱۹۶۸ در پراگ در دورهٔ زمانی موسوم به بهار پراگ میگذرد و با مفاهیم فلسفی فراوانی سر و کار دارد.