مجموعهی کآشوب؛ بنا دارد که اگر خدا بخواهد هر سال از منظری دیگر و آدمهایی دیگر به حال و هوای امروز ما و روضهها نگاه کند. در این کتاب هجده نفر از گروههای مختلف اجتماعی با گرایشهای فکری متفاوت دربارهی رابطهی خودشان و محرم نوشتهاند. تفاوت سبک زندگی و دغدغههای نویسندگان باعث شده که هر کدام از زاویهای به این ماجرا نگاه کنند. محرم در اردوگاههای رژیم بعث، سفر اربعین با توریستی کانادایی، عزاداری پاکستانیها در حاشیهی پایتخت، آماده کردن یک تعزیه به همراه کودکان روستایی در تربتحیدریه، گشتوگذار توریستی در مجالس سخنرانی پایتخت و سفر غیرقانونی به عراق بخشی از موضوعات متفاوتی است که در کتاب چهارم مجموعهی کآشوب روایت شده است.
در کتاب رضا امیرخانی شخصیت اصلی داستان مردی است به نام قیدار که نامش برگرفته از اسم فرزند حضرت اسماعیل است. تمام داستان حول شخصیت او تعریف می شود و هر گونه فضایل مثبت اخلاقی اعم از: رفاقت، لوطیگری، مروت، مرام، محبت و انسانیت را در خود دارد. قهرمان داستان با همان چهره آشنا داش مشدیهای، صاحب بزرگترین گاراژ باربری تهران و مردی ثروتمند است. در همان نخستین جملات کتاب، نویسنده در صدد آن است که به قهرمان اصلی کتاب نقشی پیامبر گونه دهد که جوانمردی راه و پیشه زندگی اوست. به علاوه، نویسنده در کنار این خصوصایت اخلاقی، سعی در این دارد که شخصیت اصلی داستان را با مذهب و عرفان نیز پیوند دهد. پیش از این چنین رویکردی در دیگر لوطی های مشهور ادبیات (داش اکل) یا سینما دیده نمیشد.
ویژگی بارز منِ او، مانند سایر رمانهای این نویسنده، قصه است. بی تردید برای اینکه نویسنده بتواند مخاطب را جذب کند، کتابش باید به خوبی قصه بگوید و تمایل انسان به قصه شنیدن را که هزاران سال است با اوست، بتواند اقناع کند. امیرخانی راه و رسم قصه گفتن را به خوبی میداند. میداند از کجا شروع کند، چگونه مخاطب را با شخصیتهایش آشنا کند، چطور بدون اینکه بخواهد از آنها قهرمان بسازد، خواننده را مجذوبشان کند.
ناصر ارمنی تنها مجموعه داستان کوتاهی است که از امیرخانی منتشر شده است. از او اغلب داستان بلند و رمان چاپ شده بود. بنابراین این کتاب در بین کتابهای دیگرش متمایز و شاخص است و قطعاً طرفداران امیرخانی را راضی نگه میدارد. نام داستانهای این مجموعه عبارت است از: زمزم، انگشتر، رتبهٔ قبولی، یک پژوهش خشن، کوچولو، ناصر ارمنی، کمال، سه نفر، خیابان، سال نو و گوش شنوا. سبک نگارش امیرخانی در این مجموعه داستان هم خاص است. شخصیت ناصر ارمنی هم به شکلهای دیگری در کتابهای دیگر امیرخانی حضور داشتند و او از این لحاظ در کتابهایش دست به شیطنت میزند.
“دشت های سوزان” روایتگر وقایعی است که در مقطعی خاص در تاریخ ایران رخ داده است. قبل از اینکه خواندن رمان را آغاز کنی، این عبارت توجهت را جلب می کند: “به غیر از شخصیت های تاریخی همه شخصیت های داستان خیالی اند.” و این نشان می دهد که کرمیار در روایت تاریخی خود تمام شخصیتهای داستانیاش را حتی در سادهترین و بیاهمیتترین نقش، هوشمندانه وارد فضای روایی داستان میکند و پس از ایفای نقش به سرانجامی منطقی هدایت میکند و این در هم تنیدگی ایفای نقش از سوی آنها در کنار سیر پرشتاب و با اهمیت رویدادهای تاریخ معاصر ایران در این برهه از زمان به ویژه کشف نفت در ایران، داستان او را در نهایت به اثری پرکشش و جذاب تبدیل کرده است. رمانی که شاید به میزان لذتمندی خواننده چیزی از یک اثر عامهپسند کم ندارد، اما به معنی حقیقی کلمه اثری عامه پسند نیست.
کتاب از به یکی از رمانهای دفاع مقدس است. این رمان در قالب نامههای مختلف نوشتهشده است. نامههایی که از طرف افراد مختلف نوشتهشده و از درون آنها داستانهای متفاوتی شکل میگیرد. شخصیت اصلی کتاب خلبان جانبازی است که دوپایش را ازدستداده است. او که مرتضی نام دارد آرزو دارد دوباره پرواز کند، کاری که همه فکر میکنند اشتباه و غیرممکن است. رضا امیرخانی، نویسندهی این داستان، آن را به شکلی منحصربهفرد نوشته است و تلاش کرده است با شکل دادن گفتوگوهایی در قالب نامه اهداف خود را بیان کرده و مفاهیم مدنظرش را منتقل کند. از به یکی از آثار بااهمیت ادبیات دفاع مقدس است. این رمان را انتشارات نیستان سال ۸۰ روانهی بازار کتاب ایران کرد.