دکتر ماریانو آزوئلا دوران سرشار از انقلاب و ضدانقلاب و غارت و خونریزی مکزیک را مرکز داستانش قرار است و در آن حال و هوا نوشته است. او در زمان زندگیاش بزرگترین چهره ادبی مکزیک بود. داستان اربابها در دوران کوتاه مادرو بر قدرت نوشته شده است. داستان این کتاب در شهر کوچکی در غرب مکزیک روایت میشود که مردم تحت نفوذ و مالکیت خانوادهای تاجربانکدارمالک روزگار میگذرانند. این خانواده انگلوار شیرهٔ جان مردم را میمکند و بر قدرت خود میافزایند. آنها که در دوران پورفیریو دیاز به نعمت و قدرت رسیدهاند، برای تحکیم موقعیت و حفظ منافع و مزایای خود از هیچ کار پلید و خبیثانهای رویگردان نیستند. بار عمدهٔ داستان بر دوش رودریگز است، روشنفکری شاعرمنش و منزوی که برخلاف همشهریان رادیکالش میاندیشد و تنها مغز روشناندیش و تیزهوش شهر به شمار میرود. رودریگز نجیبترین و درخشانترین قهرمان آثار نویسنده است. ما در داستان ماجرای عشق عمیق و شورانگیز رودریگز به اسپرانزا بینیاس را هم میخوانیم.