«پاسخ به این پرسش که ما چه کسی هستیم و چه میکنیم از قصههایی که دربارهٔ خودمان میگوییم تأثیر میپذیرد. درست است که همیشه نمیتوانیم قصههای دیگران دربارهٔ خودمان را تغییر بدهیم اما میتوانیم قصههایی را که خودمان دربارهٔ خود و عزیزانمان میگوییم، عوض کنیم. میتوانیم با احتیاط و دقت، خط سیر داستانیِ هویتمان را بازنویسی کنیم.
پسری سیزدهساله را تصور کنید که روی کوهی نشسته است. با مدرسه به اردو آمده اما حالا تنها است. بقیهٔ پسرها رفتهاند گشتی در کوهستان بزنند و تا چند شب دیگر برنمیگردند. این پسر نمیتواند با آنها کوهنوردی کند چون از بچگی آسم شدید داشته. حتی وقتی کوچکتر بوده، در چهار سال اول زندگیاش، نمیتوانسته مثل بچههای «عادی» حرف بزند. تا چهارسالونیمگی مردم حرفهایش را نمیفهمیدهاند. تا اینجای قصه احتمالاً پسربچهای سیزدهساله را که تنها روی کوه نشسته تصور کردهاید و با اتصال چند رخداد از زندگیاش به یک خط سیر داستانی رسیدهاید.
این کاری است که ما همیشه در زندگی انجام میدهیم. رخدادهایی خاص را انتخاب میکنیم و با وصل کردن آنها به یکدیگر به یک پیرنگ یا مضمون میرسیم. این پیرنگ و مضمون که دربارهٔ زندگی ما است، هویتمان ــــ اینکه چه کسی هستیمــــ را شکل میدهد. وقتی به سه رخدادی که دربارهٔ این پسر گفتم فکر میکنیم، به چه مضمونهایی میرسیم؟ احتمالاً مضمونی مثل «پسر تنها» یا «پسر متفاوت» به ذهن میآید. دلیل انتخاب چنین مضمونهایی این است که من ابتدا رخدادهایی خاص را انتخاب و تعریف کردم. حالا اگر سه رخداد دیگر را هم اضافه کنم چه میشود:
- آن روز بالای کوه، پسرک سیزدهساله اولین ترانهاش را نوشت. ترانه را با گیتاری خیالی نواخت و وقتی همه برگشتند، آن را برای دوستانش (همتیمیهایش در فوتبال آمریکایی) و کوهستان خواند.
- این پسر در کودکی اغلب با پدرش طبیعتگردی میکرد و هر وقت بالای تپه یا کوهی میرسیدند، پدرش آوازی میخواند: «بر فراز قلهٔ جهان، به خلقت خداوند مینگرم. تنها چیزی که درک میکنم عشقی است که با آمدن تو به زندگیام در قلبم یافتم. این عشق روی قلهٔ جهان نگهم داشته است.»
- وقتی این پسر کوچک بود، مادرش همیشه راهی برای رمزگشایی از «زبان خاص» او پیدا میکرد. او هیچوقت حس نکرده دیگران منظورش را نمیفهمند.
با اضافه شدن این رخدادهای جدید ناگهان خط سیر یا پیرنگ زندگی پسر هم تغییر میکند. اولین رخدادهایی که گفتم درستاند و واقعاً اتفاق افتادهاند اما، با افزودن رخدادهای جدید، معنایی دیگر پیدا میکنند. حالا چه خط سیر داستانی یا مضمونی برای زندگی این پسر به ذهن میرسد؟ در واقع، مهمترین مسئله این است که خود پسر چه خط سیر داستانیای با این رخدادها سرهم میکند و کسانی که او میشناسد و نظرشان برایش مهم است کدام خط سیر داستانی را قبول دارند و بازگو میکنند. شاید حدس زده باشید که اینها رخدادهایی از زندگی خود مناند. اگر قرار باشد برای دومین خط سیر داستانی ــــ که خودم ترجیحش میدهمــــ اسمی بگذارم، احتمالاً عنوان «ترانهسرایی بر فراز جهان» را انتخاب میکنم.»