کتابی به زبان فارسی دربارۀ غزنویان از ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (د ۴۷۰ ق / ۱۰۷۷ م). تاریخ بیهقی، از متون درجۀ اول نثر فارسی است که در میان پژوهشگران حوزۀ ادبیات فارسی، تاریخ و برخی از دانشهای دیگر شهرت فراوانی دارد. ابوالفضل بیهقی نگارش این کتاب را در ۴۴۸ ق / ۱۰۵۶ م آغاز کرده، وقایع سلطنت غزنویان را از ۴۰۹ ق / ۱۰۱۸ م ضبط نموده، و تا آغاز پادشاهی سلطان ابراهیم (۴۵۱ ق / ۱۰۵۹ م) رسانده است.
هزار و یک شب آینه ی تمام نمایی ست از زندگانی و اندیشه ی مردمان رنگارنگ جامعه ای دربرگیرنده ی اقوام و ملت های گوناگون در سراسر قرون وسطی- و بنابراین آمیزه ای ست از افکار بلند و ارزشمند و نیز کارهایی ننگین و شرم آور. هم نمایشگر شادخواری و لذت جویی و عشرت طلبی و کامرانی صاحبان زور و زر است و هم نقش پرداز تلاش و معاش مردم رنج دیده و ستم کشیده ای که سقف خانه شان آسمان بود، و حتا، آن چنان که مشهور شده است، روی هم رفته بیشتر وصف حال کسانی ست که زندگی شان ،نمایشگاهی بود از انواع تجمل و تفنن در بغداد، صحنه ی افسانه های معروف کتاب، و نیز در دیگر شهرهای بزرگ قلمرو پهناور اسلام.
داستانهای «هزار و یک شب» را عبداللطیف تسوجی تبریزی به فارسی برگرداند. این مجموعه داستان که پس از ترجمه تسوجی در دوره قاجار به «هزار و یک شب» معروف شد، پیشتر آن را با نام «هزار افسان» میشناختند. هزار و یک شب، بیگمان یکی از مهمترین کتابهای جهان است. این کتاب برای ما ایرانیان بسیار آشناست و در مخیله تاریخیمان جایگاهی مانوس، مالوف و اسرارآمیز دارد. در این که هزار و یکشب در چه زمانی و به وسیله چه کسی و در کجا نوشته شده، نظرات متفاوتی وجود دارد، اما واضح است که در این کتاب عناصر ایرانی، هندی، عربی و حتی ترکی در هم آمیخته است. علاقه مردم از هر طبقه، ملیت و زبان به هزار و یکشب باعث شد که این کتاب به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شود. هزار و یک شب، داستان شهرزاد، دختری جوان و داناست که میکوشد بیماری روحی شهریار را برطرف کند و در این میان جان خود را نیز نجات دهد. شهریار آشفته از خیانت همسرش، به قاتل دختران دوشیزه تبدیل شده است. هر شب کارگزارانش دختری را نزد او میفرستند و در سپیدهدم دستور گردن زدن دختر صادر میشود. این قتلها همچنان ادامه دارند تا این که شهرزاد، دختر وزیر پادشاه، داوطلب ازدواج با شهریار میشود. شهرزاد هر شب قصهای برای شهریار تعریف میکند و چون شب به پایان میرسد، قصه را ناتمام رها میکند… شهرزاد میداند چگونه با بیان سلسله وقایع پشت سرهم، انتظار ایجاد کند و در ضمن، توالی حوادث نیز حفظ شود. هر شب داستان به این جمله ختم میشود: «چون قصه بدین جا رسید، بامداد شد و شهرزاد لب از داستان فرو بست… ملک با خود گفت این را نمیکشم تا باقی داستان بشنوم.» بیش از نیمی از حوادث داستانها، عللی مافوق طبیعی دارند؛ از جن و پری و موجودات فرا زمینی گرفته تا طلسم و خواب و جادو. در واقع جادو و ماجراجویی دو عنصر بارز هزار و یکشب هستند، که مخاطب را به خوبی درگیر داستانها میکنند.
"آذربایجان و شاهنامه" که "تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان" را دربردارد، اثری است به کوشش سجاد آیدنلو که عمده ی هدفش تمرکز بر شفاف سازی نقش و جایگاه آذربایجان در داستان های شاهنامه می باشد. "آذربایجان و شاهنامه" پاسخی مستند و علمی به تمام شک و شبهه هایی است که تعدادی از منتقدان به متن شاهنامه و شخص فردوسی وارد ساخته اند و مطالعه ای این اثر به قلم"سجاد آیدنلو" که خود زاده ی آذربایجان و پژوهشگری آذری زبان است، می تواند پاسخگوی بسیاری از پرسش ها و نقدهایی باشد که در این زمینه به شاهنامه وارد شده است. اثر ارزشمند "آذربایجان و شاهنامه" در هفت فصل تنطیم شده که فصل نخست با عنوان "آذربایجان در شاهنامه" از نظر تاریخی به بررسی نقش آذربایجان از هر دو جنبه ی حماسی و اساطیری در داستان های شاهنامه پرداخته است. فصل دوم با عنوان "ترک / ترکان در شاهنامه" به مقایسه ی تاریخی و بررسی تفاوت های تورانیان در شاهنامه با ایرانیان هم تبار و همسایگان شرق و شمال شرق ایران پرداخته است و فصل سوم به بررسی "زبان ترکی در شاهنامه" اختصاص داده شده است. در فصل چهارم حضور "آذربایجان در روایت های ملّی- پهلوانی ایران (خارج از شاهنامه)" بررسی شده است و پس از آن فصل پنجم با سیزده بخش، "شاهنامه در آذربایجان" را زیر ذره بین برده است. فصل ششم برجسته ترین " شاهنامه شناسان و شاهنامه پژوهان آذربایجانی" را معرفی نموده و نهایتا در فصل هفتم کتاب "آذربایجان و شاهنامه" به "بررسی نظریات منتقدان آذربایجانی فردوسی و شاهنامه" پرداخته شده و هفتاد و شش عنوان از این نقدها در این بخش بیان شده است.
فرهنگ نویسی فارسی یکی از زمینه هایی است که در دوره ای به ویژه در شبه قاره رونق و اهمیت فراوانی داشته است. ناز بین آثاری که دربارۀ آن ها فرهنگ اختصاصی تدوین شده ، به نظر می رسد مثنوی،آثار سنائی،دیوان حافظ و برخی دیگر از متون مشهور فارسی خواستار و در نتیجه رونق بیشتری داشته است.شاهنامۀ فردوسی هم از متونی است که در شبه قاره خیلی زود و جدی بدان پرداخته شده است. یکی از واپسین فرهنگ لغت های اختصاصی شاهنامه در شبه قاره،کتاب معیار لغات قویم اثر میرزامحمد کشمیری متخلّص به “مجرم” است. این کتاب براساس نسخۀ منحصربه فرد آن محفوظ در “مجموعۀ آذر” کتابخانۀ دانشگاه لاهور تصحیح و با نوشتن مقدمه ای نسبتا مبسوط در شرح حال و آثار مولف و سرنوشت کتاب چاپ شده است.
در این پژوهش، پس از مرور انتقادی نظریۀ توتمیسم و درنگی کوتاه بر ادیان ایرانی، به جست وجوی نشانه های بازمانده از کیشی کهن در روایت های ایرانی پرداخته شده است که در کانون آن، توتمیسم و آیین های اخترماری، به چشم می خورد. جست وجوی نشانه های این کیش از یاد رفته در شاهنامه و روایت های ایرانی ما را به شناختی ژرف تر از داستان های ملّی رهنمون خواهد شد و بخش هایی از روایت ها را که در پی زدودگی و دگرگونی، پنهان شده است، آشکار خواهد کرد.
بلاغت ساختارهای نحوی بخشی از دانش بلاغت است که نظریه آن را برای نخستین بار عبدالقاهر جرجانی، بلاغی شهیر قرن پنجم، طرح کرد و اکنون به نظریه نظم شهرت دارد. براساس این نظریه،نحو ظرفیت ناشناختهای در خلق معنا دارد که عموما از آن غافلیم، نویسنده این کتاب میکوشد با اتکا بر نحو زبان فارسی در یکی از شاهکارهای نثر فارسی، ساختارهای مبلغ معنا را در این زبان بازشناسد تا بعدها در کنار پژوهشهای همانند، بدنه استواری برای دانش معانی در زبان فارسی فراهم آید. آن شاهکار نثر که در این کتاب کاویده میشود تاریخ بیهقی است. تاریخ بیهقی عهدهدار بیان واقعیات است و بدین سبب از بسیاری از ابزارهای زیباآفرینی در شعر بیبهره مانده، نه اهرم وزن و قافیه را دارد ونه جادوی خیال و هم را. در عوض ویژگیهای ترکیب و تنوعات ساخت نحوی، یکی از ظرفیتخای نثر بیهقی برای تاثیرگذاری است. با مبنا قرار دادن نظریه عبدالقاهر جرجانی درباره نحو و زیباییشناسی وسپس با بهرهگیری از ابزارهای تکمیلی آن در زبانشناسی مدرن و نیز در نظر گرفتن قابلیتهای خاص زبان بیهقی میتوان چارجوب مناسبی برای بررسی بلاغت ساختارهای نحوی در تاریخ بیهقی، رویکرد زیباشناسی و بلاغی ناگریز با رویکرد اجتماعی و گفتمانی میآمیزد. این درآمیختگی برخاسته از نثر بیهقی است که در آن مقاصد زیباییشناسی با مقاصد ارتباطی و اجتماعی گره خورده است. به بیات دیگر، بلاغت بیهقی بلاغتی طبیعی است که تا حد زیادی از ساختارهای نحوی آن نشئت میگیرد.