ایده های بزرگ برای دختران و پسران بلندپرواز چندی در فهرست کتاب های پرفروش آمازون جای گرفت و روزنامهٔ گاردین آن را بهترین کتاب سال ۲۰۱۸ برای نوجوانان اعلام کرد. این کتاب، که شور و تحسین زیادی را برانگیخته، برای گروه های سنی مختلف مناسب است. کتاب ایده های بزرگ برای دختران و پسران بلندپرواز
آنتوان دو سنت اگزوپری، زاده ی ۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ و درگذشته ی ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴، نویسنده و خلبان اهل فرانسه بود.او فرزند سوم کنت ژان دو سنت اگزوپری، بازرس بیمه در جنوب فرانسه و ماری دو فونسکلومب، اشراف زاده ای فرانسوی، بود و در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۰۰ در شهر لیون به دنیا آمد. بعد از شکست در ورود به مدرسه ی نیروی دریایی، او برای انجام خدمت نظام وظیفه به نیروی هوایی فرانسه پیوست. او با زیر پا گذاشتن مقررات به فراگیری خلبانی پرداخت و گواهینامه ی پرواز خود را دریافت کرد. در ۱۹۲۳ پس از پایان خدمت نظام به پاریس بازگ...
خطاب به عشق مجموعه ای از نامه های عاشقانه ی آلبر کامو و معشوقش ماریا کاسارس است. در 19 مارس 1944 ، آلبرت کامو و ماریا کاسارس در خانه میشل لیریس ملاقات کردند. دانشجوی سابق هنرستان ، اصالتا اهل کرونیا و دختر یک جمهوری خواه اسپانیایی در تبعید ، در آن زمان تنها تنها بیست و یک سال داشت. او کار خود را در سال 1942 در Thétre des Mathurins شروع کرد. در آن زمان کامو داشت بیگانه را منتشر می کرد. سپس این نویسنده مدتی را در پاریس به تنهایی زندگی کرد ، جنگ او را از همسرش فرانسین ، که در اوران معلم بود دور نگه داشت. آلبر کامو که نسبت به استعداد این بازیگر حساس شده بود ، نقش مارتا را در نمایش سوء تفاهم در ژوئن سال 1944 به ماریا واگذار کرد. و در طول شب های اجرا ، آلبر کامو و ماریا کاسارش عاشق هم شدند. این هنوز تنها مقدمه ای برای یک داستان عاشقانه ی بزرگ است ، که آغاز واقعی آن تا سال 1948 به وقوع نمی انجامد. تا زمان مرگ تصادفی نویسنده در ژانویه 1960 ، آلبرت و ماریا هرگز نوشتن برای همدیگر را متوقف نکردند ، به خصوص در طول هفته های طولانی جدایی شان به دلیل تعهد هنری و فکری ، اقامت در فضای باز یا تعهدات خانوادگی. در پس زمینه زندگی عمومی و فعالیت خلاقانه (کتاب و سخنرانی ، برای نویسنده ؛ کمدی فرانسه ، تورها و NPT برای بازیگر) ، مکاتبات متقابل آنها شدت روابط آنها را نشان می دهد. صمیمی ، تجربه کردن در کمبود و غیبت به اندازه ی تجربه کردن در رضایت متقابل ، اشتیاقی سوزنده ، لذت بردن از روزهای مشترک ، کار مشترک و تلاش برای عشق واقعی ، تدوین کامل آن و تحقق آن. تمام این ها چیزهایی است که جای جای این نامه نگاری ها به چشم می خورد. می دانیم که کار آلبر کامو با تفکر و تجربه عشقش تلاقی می کند. انتشار این مکاتبات بیکران ، گوشه ای از این نگرانی ثابت را نشان می دهد. ماریا کاسارس مدتها پس از درگذشت آلبر کامو گفت: "وقتی شما کسی را دوست دارید ، همیشه او را دوست دارید." "روزی روزگاری ، ما هرگز تنها نبودیم و هرگز تنها نبودیم.".
دکتر مصطفی رحیمی، حقوقدان و مؤلف و مترجم برجسته، در این کتاب به «اندیشۀ» حافظ میپردازد و در پرتو اندیشۀ مدرن، جنبههای گونهگون اندیشۀ حافظ را از پس زیبایی و خیرهکنندگی غزلهایش تحلیل میکند. او «همساز کردن ناهمسازها» را ایدۀ بنیادین حافظ تلقی میکند و با ارجاعات مفید و مختصر میکوشد که ابعاد پنهان «نظریۀ عشق و رندی» را در نظام اندیشۀ حافظ آشکار سازد و همچنین نشان میدهد که کدام سویههای اندیشۀ حافظ با نظریات فلسفی عصر مدرن تلاقی میکند و کدام سویهها با آن متفاوت است. نویسنده پردۀ نقشنقش شعر حافظ را کنار میزند تا از ورای آن انسان و جهان مطلوب حافظ را بازشناسد. در این میانه معنا و جایگاه یکایک گزارههای شعر حافظ در نظام اندیشۀ او به زبانی روشن تشریح میشود.
روسیه در قرن نوزدهم و بیستم، در گذر از بورژوازی تا کمونیسم نویسندگانی را به ادبیات جهان معرفی کرد که آثارشان خواننده را به وجد میآورد. مرشد و مارگریتا بولگاکف یکی از همان رمانهای جذاب و پیچیدهی روسی است که عناصر فلسفی، عاشقانه، فانتزی و کمی طنز را همزمان با هم در بستر داستانی پرکشش و خواندنی در اختیار خواننده میگذارد. کتابی که میتوان به آن لقب یکی از شاهکارهای ادبی قرن بیستم را داد.
میلان کوندرا، نویسنده ی اثر، در ابتدا قصد داشت نام این رمان را «عصر غزل گون» بگذارد. «عصر غزل گون» در نظر کوندرا، دوران جوانی است و رمان زندگی جای دیگری است را بیش از هر چیز دیگری می توان حماسه ی جوانی لقب داد؛ حماسه ای طعنه آمیز که با عزمی مثال زدنی، ارزش های تقدیس شده را هدف می گیرد: دوران کودکی، مادرانگی، انقلاب و حتی شعر و شاعری. مادر شخصیت اصلی داستان، از مهندسی جوان حامله می شود. مرد از او می خواهد که بچه را سقط کند اما او نمی پذیرد و در عوض، از پدر و مادرش می خواهد که مرد را به ازدواج با او مجبور کنند. مادر در خیالات خود تصور می کند که بچه اش شاعری خواهد شد که تولدی مانند آپولو داشته و اسمش را یارومیل می گذارد؛ نامی که در زبان چک، به اندازه ی نام آپولو، غیرمعمول و کم طرفدار است. یارومیل اما، هم به خاطر ثروت خانودگی و هم توجه بیش از حد مادرش، بچه ی لوسی بار می آید. علیرغم این که همه از یارومیل دوری می کنند، او با پسر سرایدار-که به یارومیل در کتک زدن و شکنجه کردن پسری دیگر کمک می کند-رابطه ی دوستانه ای شکل می دهد. این دوستی کودکانه، پیش درآمدی بر رابطه ی سال های آینده ی یارومیل با بهترین دوستش است.