(نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی آمریکا) کتاب «کنترل فرهنگ » نقشی را که اساسا بنیادهای کارنگی ، فورد و راکفلر در حمایت از سیاست خارجی ایالات متحده ، به ویژه از سال 1945 بازی کرده اند ، مورد بررسی قرار می دهد. تلاش بنیادها به نمایندگی از منافع آمریکا در خارج از کشور ، بیشتر در حمایت از تعدادی از موسسات متمرکز بوده است. آموزش عالی در کشورهای جهان سوم که دارای استراتژی هستند، با الگوبرداری از دانشگاههای آمریکایی، سعی می کنندآموزش رهبران جهان سوم را به گونه ای انجام دهند که در برابر نفوذ سیاسی و اقتصادی امریکا در این جوامع موضعی بی طرف و یا حتی موافق اتخاذ کنند. این کتاب نشان می دهد که چگونه امریکا از طریق موسسات مختلف خویش که به نظر می رسد مستقل از هرگونه سیاستی باشند، بطور نامحسوس ایده های استعماری امریکا را در کشور های جهان سوم تسری می دهند. مطالعه دکتر برمن نشان می دهد بنیادهای لیبرال در طول تاریخ سیاست های مخرب منافع ایالات متحده را دنبال کرده اند. شواهد نشان می دهد که چگونه سیاست ها و برنامه های اینگونه بنیاد ها پس از مشورت دقیق با رهبران آمریکایی و مقامات دولتی تدوین شده است ، و چگونگی فعالیت های آنها برای پیشبرد اهداف تعیین شده توسط کسانی که در جهت گیری سیاست خارجی ایالات متحده تأثیر می گذارند ، طراحی شده است.
این کتاب به شما میگوید چطور با دنبال نکردن اخباری که ذهن شمار ا بهم میریزد، زندگی شادتر و آرامتری داشته باشید. این اثر مانیفستی برای زندگی شادتر و آرامتر و عقلانیتر است. امروزه دیجیتالسازی اخبار را از یک سرگرمی بیضرر به یک سلاح کشتار جمعی تبدیل کرده که مستقیماً سلامت روانی انسان را نشانه گرفته است. باید از سر راهش کنار برویم. نکتهٔ مهمی که اینجا باید به آن توجه شود این است که شما با محدود کردن شنیدن اخبار چیزی را فدا نمیکنید بلکه چیزهای ارزشمندی به دست میآورید: زمان بیشتر و نگرشی تازه برای تشخیص آن چیزهایی واقعاً مهم است و آنچه شما را واقعاً خوشحال میکند. رولف دوبلی عقیده دارد تزهای این کتاب منعکسکنندهٔ شفافترین و درستترین نظرگاهی است که تا تاریخ انتشار توانسته به آن دست یابد. او درباره انگیزه و شروع نگارش کتابش میگوید: دوازدهم آوریل ۲۰۱۳ به روزنامهٔ گاردین دعوت شده بودم تا دربارهٔ کتابم هنر شفاف اندیشیدن که تازه نسخهٔ انگلیسیاش چاپ شده بود صحبت کنم....سردبیر آلن راسبریجر۱ کارمندانش را جمع کرد. اتاق بهآرامی پر از روزنامهنگار شد، تا اینکه حدوداً پنجاه نفر از آنها قهوهٔ صبحگاهی به دست جلوی من ایستاده بودند و پچپچکنان در انتظار اینکه راسبریجر مرا معرفی کند. همسرم با من آمده بود و من دستش را محکم در دستم میفشردم، انگار میخواستم با این کار بر اعصابم مسلط بشوم. اینها درخشانترین ذهنها در یکی از برجستهترین روزنامههای جهان بودند و به من این امتیاز منحصربهفرد داده شده بود تا نقطهنظراتم را که برگرفته از جهان علوم شناختی بود با آنها در میان بگذارم، به این امید که یکی از آنها دربارهٔ کتاب من مطلبی بنویسد. راسبریجر بعد از اینکه گلویش را صاف کرد، بلند شد ایستاد و با لحن سرد و طعنهآمیزی گفت: «داشتم وبسایت شما را میدیدم که چشمم خورد به مقالهٔ جدیدتان. دلم میخواهد در مورد آن مقاله صحبت کنید، نه در مورد کتاب جدیدتان». من برای چنین چیزی آمادگی نداشتم. آنچه مهیای گفتنش بودم ملاحظاتی بود تمرینشده و متقاعدکننده و تنظیمشده درباب کتاب هنر شفاف اندیشیدن که امیدوار بودم بدون هیچ تغییری به صفحات گاردین راه پیدا کند. حرفهایم را قورت دادم. مقالهای که راسبریجر در وبسایت من دیده بود، فهرستی بود از مهمترین استدلالها علیه استفاده از چیزی که این متخصصان محترم زندگی خود را وقف تولید آن کرده بودند: اخبار. احتیاط را گذاشتم کنار و شروع کردم به ارائهٔ دلایلی مبنی بر این که چرا باید از اخبار دوری گزید. حالا به جای اینکه روبروی پنجاه نفر همفکر ایستاده باشم درواقع با پنجاه مخالف مواجه شده بودم. درحالیکه از هر طرف زیر نگاه خیرهشان بودم، سعی کردم تا حد ممکن آرام بمانم. بعد از بیست دقیقه، گفتارم را با این نتیجه جمعبندی کردم: «صادقانه بگوییم: خانمها و آقایان، آنچه شما اینجا انجام میدهید اساساً سرگرمی است». سکوت حکمفرما شد. میتوانستید صدای افتادن سوزن را بشنوید. راسبریجر چشمهایش را تنگ کرد، نگاهی به اطراف انداخت گفت: «میخواهم استدلالهای آقای دوبلی منتشر شود، امروز.» چرخید و بدون خداحافظی اتاق را ترک کرد. روزنامهنگاران هم به دنبالش رفتند. هیچکس به من نگاه نکرد. هیچکس حتی یک کلمه هم نگفت. چهار ساعت بعد نسخهٔ کوتاهشدهای از مقالهٔ من در وبسایت گاردین بود. خیلی زود ۴۵۰ نظر از خوانندگان زیر پست گذاشته شده بود -حداکثر تعدادی که وبسایت اجازه میداد. مطلب من با عنوان «خبر برای شما بد است» بهشکلی پارادوکسیکال بدل به یکی از پرمخاطبترین مقالههای آن سال روزنامهها شد. کتابی که در دست شماست بر اساس این مقالهٔ جنجالی دوبلی نوشته شده، اما شامل چیزهای بسیار بیشتری است: دلایل بیشتری برای عدم مصرف (یا پیگیری) اخبار، تحقیقات بیشتر در مورد تأثیر خواندن اخبار و نکات بیشتر در مورد چگونگی ترک این عادت. خواندن کتاب دیگر اخبار نخوانید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم اگر میخواهید از کوران اخبار در امان باشید و زندگی شادتر، عاقلانهتر و آرامتری داشته باشید این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
بلاغت ساختارهای نحوی بخشی از دانش بلاغت است که نظریه آن را برای نخستین بار عبدالقاهر جرجانی، بلاغی شهیر قرن پنجم، طرح کرد و اکنون به نظریه نظم شهرت دارد. براساس این نظریه،نحو ظرفیت ناشناختهای در خلق معنا دارد که عموما از آن غافلیم، نویسنده این کتاب میکوشد با اتکا بر نحو زبان فارسی در یکی از شاهکارهای نثر فارسی، ساختارهای مبلغ معنا را در این زبان بازشناسد تا بعدها در کنار پژوهشهای همانند، بدنه استواری برای دانش معانی در زبان فارسی فراهم آید. آن شاهکار نثر که در این کتاب کاویده میشود تاریخ بیهقی است. تاریخ بیهقی عهدهدار بیان واقعیات است و بدین سبب از بسیاری از ابزارهای زیباآفرینی در شعر بیبهره مانده، نه اهرم وزن و قافیه را دارد ونه جادوی خیال و هم را. در عوض ویژگیهای ترکیب و تنوعات ساخت نحوی، یکی از ظرفیتخای نثر بیهقی برای تاثیرگذاری است. با مبنا قرار دادن نظریه عبدالقاهر جرجانی درباره نحو و زیباییشناسی وسپس با بهرهگیری از ابزارهای تکمیلی آن در زبانشناسی مدرن و نیز در نظر گرفتن قابلیتهای خاص زبان بیهقی میتوان چارجوب مناسبی برای بررسی بلاغت ساختارهای نحوی در تاریخ بیهقی، رویکرد زیباشناسی و بلاغی ناگریز با رویکرد اجتماعی و گفتمانی میآمیزد. این درآمیختگی برخاسته از نثر بیهقی است که در آن مقاصد زیباییشناسی با مقاصد ارتباطی و اجتماعی گره خورده است. به بیات دیگر، بلاغت بیهقی بلاغتی طبیعی است که تا حد زیادی از ساختارهای نحوی آن نشئت میگیرد.
فرهنگ درست نویسی سخن شامل مطالب و مباحثی درباره نگارش درست زبان فارسی است و مطالعه آن ما را قادر می سازد واژه ها، ترکیبها، و جمله هایی را که درباره درست و نادرست بودن آنها اختلاف نظر هست یا برخی از مبتدیان به سبب ناآگاهی آنها را غلط به کار می برند، بشناسیم و درست به کار ببریم.
آن لاموت به خوانندههایی که در سودای نوشتن هستند یاد میدهد که چگونه نوشتن را به بخشی از زندگی تبدیل کنند. لاموت در کتاب «پرنده به پرنده» ترغیب میکند، تعلیم میدهد و الهام میبخشد. کتاب پرنده به پرنده یکی از محبوبترین و پرفروشترین کتابها درباره نویسندگی است، اما چیزی که کتاب را متمایز میکند این است که تنها کتابی درباره نویسندگی نیست و بیشتر شبیه به خودزندگینامهای خواندنی است که در آن لاموت همانقدر که درباره نویسندگی میگوید درباره زندگی نیز مینویسد.