لندن شهری مهم و بسیار زیبا است که از گذشته دور، به عنوان یک منطقه جهانگردی شناخته میشد. معماری زیبای خانهها و بناهای مختلف، ساعت بیگ بن که در اوج شکوه، سالها است زمان را به مردم نشان میدهد و رودخانه زیبای تایمز همه و همه از جمله مسائلی هستند که مردم جهان را به سوی لندن میکشانند. کتاب آسمان لندن زیاده می بارد روایت مسافران دوره قاجار از این شهر است و تجربه رویارویی آنان با یک غافلگیری زیبا که تجربهاش کردهاند و در قالب نوشتهها، خاطرات و سفرنامههایشان، این غافلگیری را با ما نیز به اشتراک گذاشتهاند علی اکبر شیروانی، مجموعه روایتهای مختلفی را گردآوری کرده است. مردم و مسافران مختلف، تجربه ورود خود را به آن شهر نوشتهاند و تاریخ را هم بیان کردهاند. خواندن کتاب آسمان لندن زیاده می بارد، میتواند مانند سفری به دل تاریخ باشد. دوباره از سر گذراندن تجربههایی که مردم، روزی و حتی قرنی پیش از سر گذراندهاند و هنوز، به واسطه ثبت شدن روی کاغذ، همچنان پرشور و زندهاند.
شهرها خودِ فردی و خودِ جمعی ما هستند که گاهی دچار خستگی و گاهی شادی. ما بهانههای زیادی میتراشیم برای غم و شادی و همواره کسی یا چیزی را باعث این موضوع میدانیم اما به نظر میرسد منشأ بیآرامی و آرامش، بیش از جهان بیرون در درون ماست. شهرها خودشان را در ما، در رفتارهای جمعی ما، در کردار اجتماعی ما و در حیات روزانه ما نشان میدهند و ما خودمان را به شکلهای گوناگون پیدا میکنیم. از ایام کهن تاکنون از راههای شایع خودشناسی دوری از محل سکونت بوده است و اهمیت سفر نیز در پیوندی است که میان مسافر و مبدأ و مقصد سفر حاصل میشود. ما عزم سفر میکنیم و اولین چیزی که به دوش میکشیم خودمانیم و به شهر و سرزمینی دیگر میرویم که خودمان را به آن عرضه کنیم و در معرضش قرار گیریم تا تراش بخورد این خودِ یکجانشسته. مسافر در بازگشت به شهرش خودِ دیگری سوغات میآورد و این از هرآنچه به سوغات میگیرد مهمتر است. مجموعه «تماشای شهر» کارنامه خودجوئی تنی چند از گذشتگان نه چندان دور و نه چندان نزدیک است.