جستجو
منو بستن

عصیان

تولید کننده: ماهی
عصیان رمانی از نویسنده اتریسی، یوزف روت است که در سال ۱۹۲۴ به چاپ رسید. این کتاب داستان یک جانباز جنگی را روایت می‌کند که پس از از دست دادن یک پا، تبدیل به نوازنده‌ای دوره‌گرد می‌شود.
قابلیت دسترسی: ناموجود
22,000 تومان
ارسال به
*
*
Shipping Method
نام
تخمین زمان ارسال
مبلغ
گزینه حمل و نقلی تعیین نشده است

کمپ بیمارستان صحرایی شمارهٔ ۲۴ در حومهٔ شهر قرار داشت. آدم سالم و سرحال فاصلهٔ آخرین ایستگاه تراموا تا بیمارستان را در نیم ساعت طی می‌کرد. تراموا به‌طرف دنیا می‌رفت، به‌طرف شهر و زندگی. اما بیماران بیمارستان صحرایی شمارهٔ ۲۴ قادر نبودند خود را به ایستگاه تراموا برسانند.

آنها نابینا یا فلج بودند. می‌لنگیدند. ستون فقراتشان خردوخمیر شده بود یا قطع عضو شده بودند یا منتظر عمل قطع عضو بودند. جنگ را خیلی وقت پیش پشت‌سر گذاشته بودند؛ آموزش نظامی، گروهبان، سروان، گروهان خط‌شکن، وعاظ ارتش، تولد قیصر، یغلاوی، سنگر و حمله همه را فراموش کرده بودند. جنگ بین آنها و دشمن دیگر تمام شده بود. حالا برای جنگی دیگر آماده می‌شدند، جنگی علیه درد، علیه عضوهای مصنوعی، علیه عضوهای فلج‌شده، علیه کمرهای خمیده، علیه شب‌های بی‌خوابی و علیه باقی آدم‌ها که سالم بودند.

فقط آندریاس پوم از وضع موجود راضی بود. یک پایش را از دست داده بود و مدالی دریافت کرده بود. خیلی‌ها، گرچه بیش از یک پا از دست داده بودند، یک مدال هم نصیبشان نشده بود. دست‌ها یا پاهایشان قطع شده بود یا نخاعشان چنان آسیب دیده بود که باید تا آخر عمر درازبه‌دراز می‌افتادند روی تخت. دیدن درد و رنج بقیه آندریاس پوم را خوشحال می‌کرد.

او به خدای عادل اعتقاد داشت. خدایی که آسیب‌های نخاعی، قطع عضو و حتی مدال‌ها را براساس لیاقت آدم‌ها بین یکایکشان تقسیم می‌کرد. با این فرض، ازدست‌دادن یک پا چندان هم بد نبود و دریافت مدال خودش کم چیزی نبود. مجروحان جنگی شاید احترام همگانی نصیبشان می‌شد، اما آنهایی که مدال گرفته بودند پشتشان به حکومت گرم بود.

حکومت چیزی مافوق همهٔ انسان‌هاست، همچون آسمان برفراز زمین. آنچه از دل حکومت بیرون می‌آید ممکن است خیر یا شر باشد، اما همیشه بزرگ و مهیب است و حتی اگر گاهی برای آدم‌های معمولی فهمیدنی و درک‌پذیر باشد، غریب و درک‌ناپذیر است.

بعضی از هم‌قطارانش به حکومت بدوبیراه می‌گفتند. از نظر آنها همیشه در حقشان بی‌عدالتی شده بود. انگار که جنگ ضرورت نداشته است! انگار عواقب جنگ چیزی جز درد، قطع عضو، گرسنگی و تنگدستی بود! چه می‌خواستند؟ آنها نه خدا را قبول داشتند نه قیصر را و نه سرزمین پدری‌شان را. حتماً کافر بودند. «کافر» بهترین تعبیر برای کسانی است که دربرابر هر اقدام حکومت

مقاومت می‌کنند.

یکشنبهٔ گرمی در ماه آوریل آندریاس پوم وسط چمنِ مقابلِ کمپ روی یکی از نیمکت‌های چوبی سفیدرنگ و صیقل‌نخورده نشسته بود. کم‌وبیش روی همهٔ نیمکت‌ها دو یا سه نفر که دوران نقاهت را پشت‌سر می‌گذاشتند نشسته و گرم صحبت بودند. فقط آندریاس تک‌وتنها نشسته بود و از بابت لقبی که به هم‌قطارانش داده بود به وجد آمده بود.

آنها کافر بودند، درست مثل کسانی که به‌خاطر شهادت دروغ، دزدی، قتل غیرعمد و یا آدم‌کشی به زندان می‌افتادند. اینها چرا دست به سرقت، جنایت و غارت می‌زدند و از خدمت فرار می‌کردند؟ چون‌که کافر بودند.

مشخصات محصولات
پدید آورندهیوزف روت
تعداد صفحات176
سال انتشار1400
شمارگان1500
نوبت چاپدوم
قطع کتابجیبی
شابک9789642093489
نوع جلدشومیز
مترجمعلی اسدیان
0.0 0
نقد و بررسی خود را بنویسید بستن
*
*
  • بد
  • عالی
*
*
*