جستجو
منو بستن

عشق در زمان وبا

تولید کننده: ققنوس
ادبیات آمریکای لاتین تنها در شرح آزادی خواهی و مبارزات مردم این منطقه خلاصه نمی‌شود. بسیاری از نوشته‌های نویسندگان بزرگ آمریکای لاتین داستان عاشقانه است و رنگ و بوی احساسی دارد، عاشقانه‌هایی متفاوت از عاشقانه‌های اروپایی و با حال و هوا و احساسات مخصوص کشورهای آمریکای لاتین. یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکای لاتین گابریل گارسیا ماركز است. مارکز که با کتاب «صدسال تنهایی» در ذهن علاقه‌مندان به ادبیات ماندگار شده است، آثار بسیاری دارد که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها عشق در زمان وبا است. عشق در زمان وبا یک داستان عاشقانه‌ی غمگین است که حضور عشق را چون یک بیماری روایت می‌کند.
قابلیت دسترسی: موجود
220,000 تومان
i h
ارسال به
*
*
Shipping Method
نام
تخمین زمان ارسال
مبلغ
گزینه حمل و نقلی تعیین نشده است

آن وقت نام گورستان وبا عوض شد و آن را قبرستان گل سرخ نامیدند. بعد شهرداری که عقلش کم‌تر از عوام بود داد تمام بوته‌های گل سرخ را شبانه از ریشه در آوردند و روی سردر گورستان نوشتند :«قبرستان عمومی»

مرگ مادر بار دیگر فلورنتیو آریثا را به وسواس عادات خود افکند: اداره، ملاقات با عشاق همیشگی و بازی‌کردن دومینو در باشگاه تجارت. همان خواندن کتاب‌های عاشقانه و همان رفتن به قبرستان در روزهای یکشنبه. در آن یکنواختی داشت می‌پوسید؛ همان چیزی بود که آن قدر از آن وحشت داشت، چیزی که به هرحال نگذاشته بود متوجه گذر زمان بشود. یک روز یکشنبه در ماه دسامبر، وقتی فهمید بوته‌های گل سرخ مغلوب قیچی‌ها شده‌اند، روی تیرهای چراغ برق که تازه نصب کرده بودند، متوجه چند پررستو شد و یکمرتبه دریافت که چه زمان طولانی‌ای از مرگ مادر و به قتل رسیدن المپیا سوئلتا گذشته است. آری، چه مدت زمانی از آن ماه دسامبر گذشته بود، از زمانی که در یک بعد از ظهر، فرمینا داثا برای او نامه‌ای فرستاده بود و در آن به او قول داده بود تا ابد دوستش خواهد داشت. تا آن موقع خیال کرده بود که زمان فقط برای دیگران می‌گذرد و نه برای او. همان یک هفته پیش بود که در خیابان به زوجی برخورد کرده بوذ که به خاطر نامه‌های عاشقانه‌ی او با هم ازدواج کرده بودند و فرزندارشدشان که پسر تعمیدی خودش بود را نشناخته بود. چهره‌اش گلگون شده و با همان ستایش اقرار آمیز همیشگی مسئله را حل کرده بود:«ماشالله، چه بزرگ شده‌ای!» همان طور به زندگی ادامه می‌داد، حتی پس از آن که جسمش اعلام خطر می‌کرد، چون مثل تمام کسانی که لاغر مردنی هستند همیشه بسیار سالم بود. ترانزیتو آریثا خیلی قبل از آنکه حافظه‌اش مغشوش شود، مدام می‌گفت:«تنها مرض پسر من وبا بوده و بس.» طبعا عشق را با وبا عوضی گرفته بود. به هرحال در اشتباه بود چون او در خفا، شش مرتبه سوزاک گرفته بود، گرچه پزشکش می‌گفت شش بار نبوده و همان یک دفعه بوده که بار دیگر عود می‌کرده است...

مشخصات محصولات
پدید آورندهگابریل گارسیا مارکز
تعداد صفحات542
نوبت چاپدوازدهم
قطع کتابرقعی
شابک978-964-311-589-5
نوع جلدگالینگور
مترجمبهمن فرزانه
0.0 0
نقد و بررسی خود را بنویسید بستن
*
*
  • بد
  • عالی
*
*
*