علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نو اندیش دینی است. «چه نیازی است به علی؟» حاصل کنفرانسی از دکتر علی شریعتی است که در ۱۶ آبان ۱۳۵۰ در حسینیه ارشاد ایراد شده است. «علی، تنهاست» سخنرانی دیگری است که در تالار حسینیه ارشاد در ۱۱ آذر ۱۳۴۸ انجام شده است. متن پیادهشده از نوار را خود دکتر شریعتی ویرایش و تصحیح کرده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: « نمیدانیم! این، درد است؛ چه، قبل از هر شعر، هر ستایش و هر تجلیل از علی و حتی قبل از محبت علی، معرفت علی است که نیاز زمان ما و جامعه ماست. محبت بیمعرفت ارزش ندارد، بتپرستی است. علیاللهیها که بیشتر از همه او را بزرگ میشمارند و از او تجلیل میکنند و دوستش میدارند و حتی پیامبران را فرستاده او میدانند، چرا این همه احساساتشان و این ولایتشان یک پول نمیارزد؟ این گونه مدحها و محبتها در میان همه ملتها نسبت به معبودشان، پیغمبرشان، قهرمانانشان و مقدساتشان هست و هیچ ارزشی ندارد. معرفت است که باارزش است. علی اگر یک رهبر است، یک امام است و یک نجاتبخش است و مکتب او اگر روح یک جامعه است، اگر راه یک جامعه است و اگر نشاندهنده مقصد حیات و کمال انسان است، در آشنایی با مکتب او و آشنایی با شخصیت اوست، نه محبت تنها نسبت به کسی که نمیشناسیم؛ زیرا اگر محبت تنها بدون آشنایی ثمری میداشت، باید به نتایج بزرگ میرسیدیم، زیرا امکان ندارد جامعهای و ملتی علی را بشناسد و درست بفهمد و از شکنجهآمیزترین و سختترین محرومیتهایی که جامعههای عقب مانده دارند رنج ببرد.»
نیایش» مجموعه چند نوشته به قلم و ترجمه دکتر علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نو اندیش دینی است. وی در این کتاب ترجمهای از نوشتار نیایش به قلم «الکسیس کارل» و همچنین نوشتاری از خودش در این باره را گردآورده است. در بخشی از مقاله «نیایش» از این کتاب میخوانیم: «چنین به نظر میرسد که نیایش اصولاً کشش روح است به سوی کانون غیرمادی جهان. به طور معمول نیایش عبارت است از تضرع، ناله مضطربانه و طلب یاری و استعانت و گاهی یک حالت کشف و شهود روشن و آرام درونی و مستمر و دورتر از اقلیم همه محسوسات. به عبارت دیگر، میتوان گفت که نیایش پرواز روح است به سوی خدا و یا حالت پرستش عاشقانهای است نسبت به آن مبدئی که معجزه حیات از او سرزدهاست و بالاخره، نیایش نمودار کوشش انسان است برای ارتباط با آن وجود نامرئی، آفریدگار همه هستی، عقل کل، قدرت مطلق، خیر مطلق، پدر و منجی هر یک از ما. صرف نظر از نقل اوراد فرمولی، حقیقت نیایش یک حالت عرفانی پرگدازی را مجسم میکند که در آن، دل به خدا جذب میشود. این حالت از طبیعت عقل سرچشمه نمیگیرد و از همین روست که تا آنجا که غیر قابل ادراک است در نظر اهل فلسفه و استدلال، غیر قابل قبول باقی میماند. همانطور که حدیث جمال و عشق در دفتر نیست و به درس و تعلیم نیاز ندارد، آنها که دلی خالی از اندیشه دارند خدا را همچون گرمای خورشید و یا عطر گل، به طور طبیعی، احساس میکنند. اما همین خدایی که اینچنین با کسی که دوست داشتن را میداند بهآسانی کنار میآید، خود را از چشم آن که جز فهمیدن نمیداند پنهان میدارد.»