گزیده ای از کوته نوشت ها، درس گفتارها و گفت وگوها «…اخلاقیات نظری من «پاداستراتژیک» است: احترام گذاشتن هنگامی که یک تکینگی قیام میکند و سازشناپذیربودن بهمجرد آن که قدرت امر عام و جهانشمول را زیر پا میگذارد. انتخابی ساده اما کاری دشوار چون باید همواره اندکی در زیر تاریخ مترصد آن چیزی بود که تاریخ را برهم میزند و آن را منقلب میکند، و باید اندکی در پس سیاست هشیار آن چیزی بود که باید سیاست را بیقیدوشرط محدود کند. رویهمرفته کار من این است؛ من نه اولین نفرم نه یگانه کسی که چنین میکند. اما من این کار را برگزیدهام». آیا قیامکردن بیفایده است؟ از دو مجموعه تشکیل شده است. بخش نخست شامل کوتهنوشتها و گفتوگوهایی است که مستقیما به انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران مربوطاند و در همان بحبوحه انجام گرفتهاند. بخش دوم شامل یک کوتهنوشت («در باب نوعی اخلاق ناخرسندی») و دو درسگفتار («روشننگری چیست؟» و «انقلاب چیست؟») است که هرچند به مسئلهی انقلاب ایران نمیپردازند اما چندان هم بیربط نیستند.
روزی حرفهای یکی از پیروان فیلسوف سیاست را شنیدم که پساز تأکید مدام بر کودتا نبودن وقایع 28 مرداد 32 و با وجود یدک کشیدن صفت ایرانشهری، «ملی شدن نفت» را اشتباه میدانست! با انتشار ویراست تازهی اسناد سیا دربارهی ایران، مشخص میشود که چگونه میتوان کودتای 1332 را رد کرد و با ملیشدن نفت هم مخالف بود! البته اطلاع از حضور «جورج مکگی» در مقام یکی از صاحبان شرکت نفتی تگزان اویل و معاون وزارتخارجهی کابینهی ترومن در ایران کفایت میکند برای فهم چرایی اهمیت ملی شدن نفت و نسبت دقیق و درستش با کودتای 28 مرداد: «دولت متبوعام سخت با ملی شدن نفت مخالف است زیرا چنین اقدامی امتیازات نفتی آمریکا، بریتانیا و دیگر شرکتها در جهان را به خطر میاندازد.» کتاب «بحران نفت در ایران: از ناسیونالیسم تا کودتا»، پژوهش تازهی «یرواند آبراهامیان» با نظر به ویراست تازهی اسناد محرمانهی سازمان سیاست که نشان میدهد آمریکا چگونه از لحظههای آغازین ملیشدن نفت، مداخلهی جدی و علنیاش در ایران را آغاز کردهاست.
(نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی آمریکا) کتاب «کنترل فرهنگ » نقشی را که اساسا بنیادهای کارنگی ، فورد و راکفلر در حمایت از سیاست خارجی ایالات متحده ، به ویژه از سال 1945 بازی کرده اند ، مورد بررسی قرار می دهد. تلاش بنیادها به نمایندگی از منافع آمریکا در خارج از کشور ، بیشتر در حمایت از تعدادی از موسسات متمرکز بوده است. آموزش عالی در کشورهای جهان سوم که دارای استراتژی هستند، با الگوبرداری از دانشگاههای آمریکایی، سعی می کنندآموزش رهبران جهان سوم را به گونه ای انجام دهند که در برابر نفوذ سیاسی و اقتصادی امریکا در این جوامع موضعی بی طرف و یا حتی موافق اتخاذ کنند. این کتاب نشان می دهد که چگونه امریکا از طریق موسسات مختلف خویش که به نظر می رسد مستقل از هرگونه سیاستی باشند، بطور نامحسوس ایده های استعماری امریکا را در کشور های جهان سوم تسری می دهند. مطالعه دکتر برمن نشان می دهد بنیادهای لیبرال در طول تاریخ سیاست های مخرب منافع ایالات متحده را دنبال کرده اند. شواهد نشان می دهد که چگونه سیاست ها و برنامه های اینگونه بنیاد ها پس از مشورت دقیق با رهبران آمریکایی و مقامات دولتی تدوین شده است ، و چگونگی فعالیت های آنها برای پیشبرد اهداف تعیین شده توسط کسانی که در جهت گیری سیاست خارجی ایالات متحده تأثیر می گذارند ، طراحی شده است.
جامعه شناسی نخبه کشی نوشته ی علی رضاقلی در مورد عملکرد نخبگان سیاسی و چگونگی رفتار جامعه ایران با آنها است. وی در این کتاب به تحلیل جامعه شناختی برخی ریشه های تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران می پردازد. جامعه شناسی نخبه کشی در سال 1377 پرخواننده ترین کتاب در حوزه ی مطالعات سیاسی شناخته شد. این کتاب تحلیلی جامعه شناختی یکی از ریشه های تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران است و به همین منظور نویسنده به تحلیل شرایط سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی زمان قائم مقام فراهانی ، امیرکبیر و مصدق می پردازد. نویسنده با استفاده از شواهد تاریخی ، استدلال می کند که ساختار اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ایران به گونه ای است که به نخبه گان سیاسی اجازه اصلاح وضع موجود را نمی دهد زیرا جامعه تحمل اصلاحات را ندارد و درنتیجه دست به کشتن نخبگان می زند. کتاب با موشکافی و ارائه اطلاعات دقیق پاسخی پیش روی این پرسش بنیادین می گذارد که بالاخره تغییر از پایین شروع می شود یا از بالا؟ و در نهایت پاسخی می دهد که تناقضی شگفت و کمی کمیک دارد. جامعه اجازه ی تغییر و اصلاح را به نخبگان نمی دهد اما به گونه ای دردناک خواستار تغییر و تحول است. این کتاب مشتمل بر چهار فصل است: ویژگی فرهنگی اقتصادی ایران، میرزا ابوالقاسم قائم مقام، میرزا تقی خان امیرکبیر اتابک اعظم (هفتمین نخست وزیر) و از امیر تا مصدق.
ریشارد کاپوشینسکی نویسنده "کتاب شاهنشاه" روزنامهنگار، عکاس، شاعر و نویسنده لهستانی بود. او جوایز زیادی دریافت کرد و کاندیدای جایزه نوبل ادبیات شد. مجلات شخصی کاپوشینسکی در قالب کتاب، به دلیل محو کردن قراردادهای گزارش با تمثیل و رئالیسم جادویی ادبیات، هم جنجال و هم تحسین را برانگیخت. او تنها خبرنگار آژانس مطبوعاتی لهستان در دوران کمونیست در آفریقا در دوران استعمار زدایی بود و همچنین در آمریکای جنوبی و آسیا کار می کرد. بین سالهای 1956 و 1981 او 27 انقلاب و کودتا را گزارش کرد تا اینکه به دلیل حمایت از جنبش همبستگی طرفدار دموکراسی در کشورش از کار برکنار شد. گزارشنویس تحسینشده ایتالیایی، تیزیانو ترزانی، نویسنده کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز، و نویسنده شیلیایی لوئیس سپولودا به او لقب «استاد» را دادند.