شهید شاهآبادی، یک شخصیت منحصر به فرد و عالمی بود که زبان، ریاضیات، فقه و.... میدانست و زبان صریح و روشنی داشت. تحقیق و پژوهش کتاب برای نویسنده چهار سال زمان برده است و او حدود دو هزار صفحه مصاحبه با دوستان، آشنایان و نزدیکان شهید انجام شده بوده را مطالعه کرده است. همچنین اسناد بسیاری از شهید، کتابهای درسی ایشان، سخنرانیها، کتابهای چاپ شده در خصوص شهید و .... وجود داشته که با کنار هم گذاشتن همه این منابع اطلاعات کامل شد و شروع به نوشتن کرده است. این کتاب نگاهی عاشقانه و زبانی شاعرانه دارد.
زهرا اخلاقی در کتاب ما راهزن نیستیم، شرح سفر اجباری امام رضا (ع) از مدینه به سمت خراسان را نوشته است. کتاب شامل داستانهای بهم پیوستهای است و هرکدام راوی متفاوتی از دیگری دارند. گاهی آفتاب روایت میکند و گاهی باد سخن میگوید. این اثر یکی از آثاری است که از دل کارگاه داستاننویسی ضامن آهو به مدیریت مریم بصیری بیرون آمده است و به بیان مفاهیمی دینی برای کودکان و نوجوانان میپردازد.
آتش انتقام در من شعله میکشید و کینۀ رضی و دارودستهاش تو قلبم میجوشید. مثل کسی که زندگیاش را تو کیسهای گذاشته و کف قبرستان چال کرده باشند، آمده بودم دنبال سهمم از این دنیای لعنتی؛ سهمی که هیچکس برایم قائل نشد و دنیایی که هر روز برایم تنگ میشد و تنگتر. قلبم دنگدنگ به قفس سینهام میکوبید. هقهقم را خفه کردم و آرام کنار دیوار خشتی سُر خوردم و نشستم. اینجا برایم غریبه بود؛ کهنهقبرستانی پای دامنه کوه که سال تا سال رنگ آدمیزاد به خودش نمیدید. صدای رخرخ بیل و تقتق کلنگ که به صورت زمین زخمه میزد، به تن کوه میخورد و انعکاسش خوف به جانم میانداخت. توی تاریکی نیمهشب چیزی دیده نمیشد جز سایههای سیاه. ضجههایم باید خفه میشد. این را با من شرط کردند تا راضی به ماندنم شدند. دو گوشۀ روسریام را چپاندم تو دهانم، خیره به تقلایشان. اشکهایم چهار رج میآمد. باد خاک را بلند کرده، قبرستان یکسر به گَرد نشسته بود. چمباتمه زدم پای ستون طاقی که قبر کهنهای را در پناهش داشت. این را هم با من شرط کرده بودند که آنجا بمانم و قدم از قدم برندارم؛ ولی مگر میتوانستم؟ تا چشمم به کیسۀ سفید غرق خونی که از دل گودال بیرون آمد افتاد، قولوقرار که هیچ، دنیا برایم تمام شد. خواب بودم یا تمام اینها داشت تو بیداری اتفاق میافتاد؟ ضجه زدم و به سمتشان دویدم. هنوز نرسیده بودم، یکی که نفهمیدم کی بود، یک طرف جنازهای که تو دستش بود را زمین انداخت. به سمتم دوید و ضجههایم را پشت دستهایش خفه کرد.
اینکتاب تعدادی داستان کوتاه برای نوجوانان دارد که درباره مدافعان حرم شهر سامرا هستند. مدافعان حرمی که در سامرا با داعش میجنگند و زمانی که داعش به حرم امام هادی (ع) نزدیک میشود و قصد نابودی اینمکان مقدس را دارد، فرشتههایی با حکم جهاد آیتالله سیستانی، به دفاع از حرم سامرا میپردازند. داستانهای اینکتاب درباره مقاومت رزمندگان حشدالشعبی است که بهترتیب عبارتند از: کوهشکن، زخم خنجر، نور سفید، رواقداران، سیاهروشن، گلدستههای خاکی، شهر هزارچهره.
اگر بخواهیم در شعر پس از نیما به دنبال سبک های شناخته شده شعر فارسی بگردیم به یقین، شعر سهراب سپهری به اعتبار عملکرد ظریف و دامنه دار قوۀ خیال و نقش آفرینی های ذهن و پیچ و تاب های زبان، به شعر سبک هندی تعلق خواهد گرفت. بیدل دهلوی نیز، میراث دار صائب و اقمار او در سبک هندی است و گرچه زبانش چندان پیچش دارد و معانی اش چندان تو بر توست که شعرش "بی معنی" می نماید، اما شعر سپهری با شعر او مشابهت های فراوان دارد. بیدل و سپهری هر دو در فضایی دم می زنند که سرپناهش سوررئالیسم پیشرفته است.
اطاق آبی نام کتابی از سهراب سپهری است. بر خلاف هشت کتاب که مجموعه اشعار سهراب سپهری است، اطاق آبی به نثر نگاشته شدهاست و شامل مطالبی دربارهٔ خاطرات و برداشتهای فیلسوفانه او از دوران کودکی میباشد. این کتاب برای اولین بار بعد از مرگ سهراب ویراسته پیروز سیار در سال ۱۳۶۹ به چاپ رسید. در بعضی چاپهای کتاب، از جمله منبعی که در این مقاله از آن استفادهشدهاست، کتاب اطاق آبی به همراه دو نوشته دیگر (معلم نقاشی ما و گفتوگو با استاد) انتشاریافتهاست.