سَدا: آوازی را گویند که در کوه و گنبد و حمام و امثال آن پیچد و معرب آن صداست. و این رمان پر از صداهای مختلف است. گویی آن را میشنوید. پری رضوی در این کتاب داستان زندگی زوجی را نوشته است که در آستانه میانسالی هستند اما ازدواج و بچهدار شدنشان به خواسته و اراده خودشان نبوده و رضایت قلبی نداشتند. در این میان با زن داستان که سنتی است و درگیر خرافات و کلیشهها، همراه میشویم و پا به زندگی او میگذاریم. زندگی که رنجهای مخصوص خود را دارد. در این کتاب روایتی را میخوانیم از زنی که به راحتی میتوانیم او را بشناسیم، گویی سالهاست با او زندگی کردیم. همراه با او و داستانهایی که از زندگیاش تعریف میکند به حال و روزش فکر میکنیم و با او همذات پنداری میکنیم.