در آشپزخانه صداهای مأنوس همیشگی به گوشم میرسد، تیکتاک ساعت، صدای شعلههایی که روی لبه هیزمها بالا میروند و قرچ قروچ مبلها. اما آنچه بیش از هر صدای دیگر به گوشم میرسد، صدای قلم روی کاغذ است. مدتها بود که دلم میخواست بنشینم و چیزهایی روی کاغذ بیاورم. وقتی دختربچهای بیش نبودم اغلب این کار را میکردم ولی همه به من میخندیدند چون آنها معنی آنچه را مینوشتم درک نمیکردند. اما اکنون دیگر برایم اهمیتی ندارد چون وقتی چشمهای بیگانه به این نوشته بیفتد، من دیگر اینجا نخواهم بود. خودم میدانم دقیقا چه کار باید بکنم.
پیراندلو از خانوادهای ثروتمند بود که در یک منطقه رشد نیافته و خشن زندگی میکردند. جایی که هرکسی مجبور بود خودش از حقوقش دفاع کند. بنابراین، او خیلی زود تحت تأثیر بیعدالتی و ستم موجود بین مردم قرار گرفت. پیراندلو زندگی آسانی نداشت. علاوه بر سختیهایی که از ورشکستگی پدرش در تجارت برایشان ایجاد شد، موضوع دیگر اختلال روانی زنش بود که پیراندلو در خانه از او مراقبت میکرد. پیراندلو با توجه به علاقهای که نسبت به درونیات افراد داشت، شخصیت نقشهای داستانیاش را بیشتر با قراردادن آنها در موقعیتهای خیالی کاوش میکرد تا شرایط واقعی. امروزه پیراندلو به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم شناخته میشود.
مارک تواین نویسندهی طنزپرداز آمریکایی است که بعضی او را پدر ادبیات آمریکا میدانند. در این داستان پرفراز و نشیب نیز رگههای پررنگی از طنز اجتماعی تو این به چشم میخورد. در جایی از کتاب مینویسد: مردم انگلیس گمان میکردند که آزادند، ولی از همهی آنها جز برای یک منظور استفاده نمیشد و آن بردگیکردن برای اشراف و کلیسا بود. مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز ایالت میسوری آمریکا در روستای فلوریدا به دنیا آمد. در ۱۲ سالگی پدرش فوت کرد و مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش اوریون دایر کرده بود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقالات طنزآمیز اختصاص داشت که آنها را مینوشت و با امضای عجیب غریب چاپ می کرد. .
نویسنده: ارنست همینگوی مترجم: نجف دریابندری انتشارات:علمی و فرهنگی
وداع بااسلحه از آن دست متن های ادبی است که به جایگاهی فراتر از آن چه مد نظر نویسنده اش بوده دست یافته است. بله، بدون شک با رمانی طرف هستیم که می خواهد وحشت و خفقان جنگ، به ویژه جنگ جهانی اول را به تصویر بکشد. این چیزی بود که خود همینگوی در مقدمه ای که بعدا برای این کتاب نوشت، مطرح کرد. این رمان که کمی بعد از جنگ جهانی خانمان سوز دوم نوشته شده، مملو از نفرت و بیزاری از جنگ است.
نویسنده: سامرست موام ترجمه: مهرداد نبیلی انتشارات: علمی و فرهنگی رمان لبه تیغ سامرست موام درباره جوانی است به نام لاری، که علیرغم درآمد ناچیز از زندگی خود خشنود است. او بیشتر در جستجوی یافتن پاسخ به سئوالات مربوط به خاستگاه و غایت زندگی است. این طرز برخورد لاری با زندگی خوشایند نامزدش ایزابل که دوست دارد تجملاتی زندگی کند و با مخافل اعیان رفت و آمد داشته باشد، نیست. لاری از قبول شغلهایی که به او پیشنهاد میشود سرباز میزند و برای یافتن پاسخ سوالهایش به کتابخانه ملی فرانسه میرود. ایزابل بعد از دو سال تلاش در جهت منصرف کردن لاری از تحقیقاتش در نهایت او را تهدید به جدایی میکند. لاری در برایر حیرت نامزدش، جدایی را میپذیرد.
نویسنده: مارگارت میچل مترجم: حسن شهباز انتشارات: علمی فرهنگی بربادرفته در سال ۱۹۳۶ توسط مارگارت میچل منتشر شد و در زمانی کم، به شهرتی غیرقابلباور دست یافت؛ بیشک این کتاب از محبوبترین کتابهای تاریخ است که با وجود گذر سالیان دراز از انتشار، هنوز هم که هنوزه طرفداران زیادی دارد. بربادرفته با وجود بیش از بیست و هشت ملیون نسخه و بارها تجددی چاب، از شاهکارهای ادبی محسوب میشود.