دخیل هفتم از زبان مردی چهل ساله روایت می شود. پسر جوان و عاشق پیشهای به اجبار از او می خواهد که داستان عشقش را تعریف کند. راوی از دختری میگوید که سال ۵۷ عاشق هم بودند و فعالیت انقلابی میکردند و هر دو به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری میافتادند. با پیروزی انقلاب، مرد آزاد میشود ولی فاطمه گم میشود و کسی از او خبری ندارد. فاطمه برادری مبارز داشت که پس از آزادی راوی به او شک کرد که نکند او خواهرش را لو داده و به همین خاطر توانسته است از آن زندان فرار کند؟ راوی برای همیشه با برادر فاطمه قطع رابطه میکند.